فراخوانی برای مشارکت در تدوین یادنامه دکتر ساعی

درگذشت زنده‌یاد دکتر علی ساعی، استاد اثرگذار گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس، برای همه‌ی ما ناگهانی و غم‌انگیز بود. در طول سالیانی که ایشان در دانشگاه فعالیت داشتند، همکاران و دانشجویان بسیاری از کمک‌ها و راهنمایی‌های ایشان در عرصه‌ی زیست دانشگاهی خود بهره‌مند شده‌اند.

از این‌رو، ما در گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس، قصد داریم یادنامه‌ای برای ایشان تدوین کنیم تا گامی هرچند کوچک برای گرامیداشت یاد و خاطره‌ی ایشان برداریم.

بدین‌وسیله از همه‌ی دانشجویان، همکاران و دوستداران ایشان دعوت می‌کنیم با ارسال مطالب خود در تدوین این یادنامه همکاری نمایند.

بیشتر بخوانید
برای دکتر ساعی عزیز، استاد و همکاری که در دانشگاه برایم مثل پدر بود؛ برای لیلا و فاطمه که هر دو زودتر از پدرومادرشان پر کشیدند و برای نسرین خانم، همسر دکتر ساعی، مادر داغدار دو فرزند و تجسم زنده‌ی صبر و ایمان

همه چیز امروز زیادی عجیب و غیرواقعی بود، عکس دکتر ساعی را با یک سینی خرما گذاشته بودیم روی میز گروه جامعه‌شناسی، متقاضیان پذیرش در مقطع دکتری برای انجام مصاحبه به نوبت وارد اتاق گروه می‌شدند، تسلیت می‌گفتند، مصاحبه انجام می‌شد و بعد با برداشتن خرما و قرائت فاتحه خداحافظی می‌کردند. صبح و عصر امروز برنامه همین بود، هی من منتظر بودم از این کابوس بیدار شوم و بفهمم همه‌چیز یک خواب عجیب و ترسناک بوده اما همه چیز همان‌طور ادامه پیدا می‌کرد.

بیشتر بخوانید
بیم‌ها و امیدهای جامعۀ ایران

سال ۴۰۲ بود، از پس همۀ آنچه جامعه و دانشگاه در سال ۴۰۱ از سر گذرانده بودند، خفقان در فضای دانشگاه به شکلی بی‌منطق و غیرقابل درک رو به افزایش بود. در این میان، گروه جامعه‌شناسی و دانشجویانش بیش از همه گرفتار قبض بودند چراکه به‌نقلی شنیده شده، از دید برخی، جامعه‌شناسی رشته‌ای معترض‌پرور بود؛ یکی از اساتید گروه در شهریور ۴۰۲ تعلیق شد و ظرفیت پذیرش دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی برای سال بعد صفر شد. روزهای تاریکی بود، روزهایی که هر صبح می‌گشتم دنبال دستاویزی برای اینکه خودم را از تخت بیرون بکشم و به دانشگاه برسانم، یکی‌اش همین بچه‌ها بودند، انجمن علمی دانشجویی رشته جامعه‌شناسی دانشگاه‌مان که در اوج مخالفت‌های بی‌پایان حراست در مواجهه با هر برنامه‌ای در دانشگاه‌، کوتاه نمی‌آمدند و تلاش می‌کردند در آن روزهای سخت و تاریک هم برنامه و نشست برگزار کنند. روزهایی بود که تنها انگیزه‌ام برای دانشگاه آمدن همین بود که بیایم فرم برنامۀ بچه‌ها را امضا کنم و نامه بزنم که بهشان سالن بدهند.

بیشتر بخوانید
انسجام ملی؛ بیم‌ها و امیدها

دویست و دوازدهمین نشست علمی ـ تخصصی مرکز پژوهش‌های توسعه و آینده‌نگری با عنوان «انسجام ملی؛ بیم‌ها و امیدها» با حضور مقصود فراستخواه، مصطفی زمانیان و بهاره آروین در تاریخ هفدهم تیرماه ۱۴۰۴ در این مرکز برگزار شد. بهاره آروین در این نشست ضمن هشدار دادن نسبت به ارائه تفسیر و تبیین‌های شتابزده از آنچه در جریان جنگ تحمیلی دوازده‌روزه در سطح جامعه رخ داد، بر لزوم پرهیز از فرضیات پیشین و سوگیری در تحلیل رخدادها تأکید کرد و در ادامه  صورت‌بندی خود از ماهیت اعتماد و همبستگی اجتماعی در این مقطع زمانی را ارائه داده و پیامدهای احتمالی آن برای جامعه و حکومت را بررسی کرد.

بیشتر بخوانید
ضرورت حفظ همبستگی اجتماعی پس از جنگ

بهاره آروین، که اندکی پس از پایان جنگ تحمیلی دوازده‌روزه، به‌عنوان میهمان در برنامه «خرمشهر» حضور یافته بود، در تحلیلی جامعه‌شناختی از تجربه اخیر به ابعاد مختلف این وضعیت و تهدید‌های پیش‌رو پرداخت. او با اشاره به غافلگیری مردم از عملکرد دولت در بحران اخیر، گفت: واقعیت این است که مردم، دولت را در این روز‌ها با نوعی شگفتی نگاه می‌کردند. این یکی از ابعاد کمتر دیده‌شده ماجراست. ما با دولتی طرف بودیم که پیش از آغاز درگیری‌ها، با انواع ناترازی‌ها و کمبود‌ها مواجه بود: قطع برق، کمبود گاز، تعطیلی‌های ناگهانی و نگرانی‌هایی مداوم درباره‌ی تأمین بنزین. حتی پس از تعطیلات نوروز هم پمپ‌بنزین‌هایی در مسیر شمال بنزین نداشتند، اما با تمام این اوصاف، در شرایط جنگی و در اوج موشک‌باران و اضطراب، ناگهان دیدیم که نه برق قطع شد، نه کمبود بنزین پیش آمد و نه فروشگاه‌ها با خلأ کالا‌های اساسی مواجه شدند. گویی به معنای واقعی، با یک دولت دیگر طرف بودیم. شیوه‌ی عملکرد دولت در این شرایط، از تصویری که مردم از کارآمدی آن در ذهن داشتند بسیار فراتر رفت.

بیشتر بخوانید
قدر حال

جلوی یخچال سوپرمارکت ایستاده بودم و دو به شک بودم بستنی‌ کیلویی‌ای را که از پشت ویترین یخچال بهم چشمک می‌زد بخرم یا نخرم، از طرفی نگران اوضاع اقتصادی روزها و هفته‌ها و ماه‌های آینده بودم و اینکه چه‌بسا ماه دیگر اصلا حقوقی در کار نباشد و بهتر است همین خرده مانده‌ی ته حساب را برای خریدهای ضروری نگه دارم و از طرفی فکر می‌کردم شاید تا چند روز آینده اصلا دیگر کالاهای لوکسی مانند این بستنی با طعم خاص در دسترس نباشد که بشود برایش پول داد، وزنه‌ی نگرانی دوم بر اولی سنگینی کرد و بستنی را خریدم، همه‌ی ده دوازده روز گذشته همین شکل استدلال مبنای حیاتم بوده است، اینکه لحظه‌ی حال را دریابم، در وضعیتی که آینده در مه‌ غلیظ ابهام و اضطراب جنگ گم و ناپیدا شده بود، چشم برنداشتن از لحظه‌ی حال تنها دستاویزم برای باقی ماندن در مسیر زندگی بود و در این میان رها راهنما و کمک‌کار اصلی بود.

بیشتر بخوانید
تولد، جنگ و شگفتی شوق‌انگیز بزرگ شدن بچه

۴۳ ساله شدم، دیروز، در بهت و اضطراب آغاز جنگ

ساعت ۳:۳۰ صبح بود که با صدای انفجار و لرزش خانه از خواب پریدم و در آن حال خواب و بیداری و اضطراب به دومین تولدی فکر کردم که در روزی سرنوشت‌ساز و آغازگر دوره‌ای جدید و متفاوت رقم می‌خورد، اولی‌اش ۲۳ خرداد ۸۸ بود. شنبه روزی بود و به باور بسیاری، هرآنچه پس از آن شنبه در عرصه‌ی سیاسی رخ داد، تفاوتی ماهوی با قبلش داشت، هنوز هم برای خیلی‌ها محتوای کنشگری سیاسی‌ به پیش و پس از ۲۳ خرداد ۸۸ تقسیم می‌شود. بگذریم، به‌هرحال دیروز دومین‌اش بود، دومین تولدی که برحسب تصادف بر نقطه‌ی عطفی تاریخی منطبق شده بود. تاچند ساعت بعد گیج و مبهوت و خواب‌زده خبرهای مربوط به ترورها را می‌خواندم تصاویر ویرانی در شبکه‌های اجتماعی از جلوی چشمانم می‌گذشت.

رها پیگیر دورهمی خانوادگی تولد بود و من مانده بودم به بچه چه بگویم، زنگ زدم به مادرم که چه کنیم، مادرم هم در جواب گفت: برگزار کنیم دیگر،‌ چاره‌ای نیست، زندگی جریان دارد مادر، تیپ اصیل والدینی که یک‌بار همه‌ی این شرایط زندگی در عمق دلهره و اضطراب در شرایط جنگی را در دهه‌ی شصت تجربه‌ کرده‌اند و لابد از سر همان تجربه است که می گویند: چاره‌ای نیست، زندگی جریان دارد مادر.

این شد که بالاخره عصر خودم را جمع کردم و فکر کردم برای حفظ آرامش و سلامت روان بچه هم که شده مراسم فوت کردن شمع و کیک بریدن را به جابیاوریم.

بیشتر بخوانید
بر همان پاشنۀ سابق

سرنوشت مذاکرات چه خواهد شد؟ توافق صورت خواهد گرفت؟ توافق احتمالی بر سر چه خواهد بود و چه پیامدهایی خواهد داشت؟ اگر توافق نشود چه چیزی در انتظارمان است؟ حملۀ نظامی و جنگ؟ چه عواملی بر توافق یا عدم توافق اثرگذار است؟

در این متن تلاش کرده‌ام از منظری متفاوت از تحلیل‌های رایج در مورد مذاکرات به این سؤالات پاسخ دهم. متن با تغییرات اندکی در شمارۀ امروز روزنامۀ فرهیختگان منتشر شده است.

بیشتر بخوانید
این ده سالی که مادر شده‌ام

رها ده ساله شد، ده سال شد که من کیفیت منحصر به فردی از دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه کرده‌ام، تجربه‌ای که به نظرم حتی با عمیق‌ترین انواع عشق رمانتیک هم قابل مقایسه نیست و به کل از جنس دیگری است.

بیش از ده سال است که به کل آدم دیگری شده‌ام، آنقدر متفاوت که بهاره‌ی قبل از این ده سال را به سختی به یاد می‌آورم، و راستش از این بهاره‌ی جدید راضی‌ترم.

تصمیم به آمدن رها بیش از آن‌که از سر عزم و اراده‌ی راسخ باشد، محک زدن همراهی طبیعت و کائنات و در یک کلام خواست خداوند بود؛ آن زمان عجیب در دوراهی تصمیم‌گیری گیر کرده بودم و چاره‌ای نداشتم جز اینکه تصمیم را به خردی فراتر از عقل ناقصی واگذار کنم که آن زمان به هیچ تصمیم مطمئن و یقین راسخی قد نمی‌داد. و این شد که رها آمد، آن خرد کلی‌تر و عزم فراتر تصمیم گرفت که بیاید:)

بیشتر بخوانید
حجاب؛ اجباری یا اختیاری؟

پایگاه خبری انتخاب در اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ مناظره‌ای با موضوع «حجاب؛ اجباری یا اختیاری؟» برگزار کرد. در این مناظره که با حضور بهاره آروین و محمدهاشم صالح گلپایگانی ـ دبیر پیشین ستاد امر به معروف و نهی از منکر» انجام شد، مسائلی مانند آزادی‌های فردی، سیاست جمهوری اسلامی درخصوص حجاب، امکان‌سنجی جرم‌انگاری حجاب، روند تصویب قانون حجاب و عفاف و چشم‌اندازها و چالش‌های مرتبط با این مباحث مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت. فایل تصویری این نشست در سایت آپارات در دسترس می‌باشد.

بیشتر بخوانید