«وقتی آقای ابتهاج [رئیس وقت سازمان برنامه] از قرارداد شیراز مطلع شد، ادامه کار خود را به لغو آن مشروط کرد. در ایران، این امر به آن معنا بود که شاه باید تصمیم میگرفت که آیا از ابتهاج و سازمان برنامه حمایت کند یا خود را دور از منازعه نگه داشته و اجازه دهد دشمنیهای سیاسی (به سرکردگی وزیر جاهطلب صنایع) درون دولت بالا بگیرد و به مسیر خود ادامه دهد. شاه گزینه دوم را برگزید. استعفای ابتهاج پذیرفته شد. استقلال سازمان برنامه با تقلیل جایگاه رئیس آن محدود شد و مسئولیت آن به نخستوزیر محول شد. تمام کارخانههای صنعتی دولت که در مالکیت سازمان برنامه بودند خیلی ساده به وزارت صنایع واگذار شدند. در طول ماههایی که این اتفاقها افتاد همان وزیر صنایع و معادن که سازمان برنامه را شکست داده بود [جعفر شریف امامی] نخستوزیر شد.»
آغاز پروژههای پتروشیمی در ایران: بوروکراسی علیه بوروکراسی
آغاز پروژه فولاد در ایران: گزارشی از ساخت یک فیل سفید
یک زمانی بوده است در این مملکت که تحریمی در کار نبوده است و مشاور خارجی در کشور حکم ریگ بیابان را داشته است که برای انجام هر پروژه کوچک و بزرگ صنعتی توسط دولت، ارزیابیهای دقیق و مستقل ارائه میکردهاند. سؤال خوبی است اگر بپرسیم در آن زمان که دستکم دسترسی به تجربه و دانش بینالمللی در مورد پیشبرد پروژههای توسعه آسانتر بوده است، وضعیت هدررفت بودجه و منابع دولت در انجام پروژههای بزرگ صنعتی چگونه بوده است؟ پروژههای فولاد که امروزه انتقادات زیادی به جانمایی و پیامدهای زیستمحیطیشان وجود دارد یکی از آن دسته پروژههایی است که نقطه آغاز تأملبرانگیزی دارد و بهقول بالدوین «شایسته است داستانش جداگانه نقل شود». پروژهای که بالدوین بهطعنه در مورد آن میگوید «یکی از دستاوردهای اصلی برنامهریزان برنامه دوم توسعه، جلوگیری از تخصیص منابع زیاد به نخستین کارخانه فولاد کشور بود.»
جامعه در حال انتظار
«وضعیت سیاسی حاکم بیانگر یک جامعه منتظر است، جامعهای در حال انتظار کشیدن، همه از جمله شاه، احساس میکنند در آستانه مواجهه با بحران هستند، بحرانی که هیچکس را شگفتزده نخواهد کرد. آنچه بیشتر موجب شگفتزدگی میشود آن است که بحران رخ ندهد.
بزرگترین پرسش بیپاسخ این است که آیا بنبست سیاسیای که کشور دچار آن شده بهآرامی، بهتدریج و صلحآمیز از میان خواهد رفت یا بهصورت ناگهانی، پیشبینی نشده و خشونتبار به پایان خواهد رسید.»
بیشتر بخوانید