از همهجا که رانده میشدم، عقلم که به جایی قد نمیداد، پناهم اتاق طبقهی چهارم دانشکده بود، اتاق دکتر ساعی، اتاقی کوچک و گرم، خیلی گرم آنقدر که بارها به شوخی بهش میگفتیم: «دکتر اینجا دیگر رسماً سوناست» و او هم با خنده تأیید میکرد (: آن اتاق گرم با همان لبخند گشودهی دکتر که آدم را دعوت به نشستن میکرد، با همان لیوانهای پاکیزهای که دکتر اصرار داشت هربار خودش درشان برای مهمان اتاق چای تازهدم بیاورد، حالا هرچقدر هم که آدم ابراز شرمندگی میکرد و درخواست که حداقل بگذارید چای را دیگر خودم بیاورم، دکتر اما راضی نمیشد، چای مخصوص و خوشطعم را خودش برای مهمان میآورد در همان لیوانهای شیشهای که از خانه آورده بود و همیشه خودش بعد از استفاده خیلی تمیز میشست و آدم را شرمندهتر میکرد.
روزهای زیادی روی صندلی فلزی آن اتاق نشستم و دکتر ساعی با آن لحن آرام و شمرده ذهنم را روشن کرد، بارهای زیادی از اتاق که میآمدم بیرون، نفسم جا آمده بود، تکلیفم روشن شده بود، آرام و قرار گرفته بودم، دلم قرص شده بود که تنها نیستم و پشت و پناه دارم.
روزهای زیادی با همکاران در همان یک گله جای اتاق که سجادهی دکتر هم بهزور درش پهن میشد، نشسته و گپ زده بودیم، روی همان صندلیهای فلزی و مبل قرمز کوچک و تکنفرهی کنار پنجره که وقتی تعداد زیاد میشد بالاخره یکیمان رویاش مینشست… خاطرات زیادی هست، خاطراتی دلنشین از روزهای خوش از دست رفته…
فردا ظهر، دوشنبه هفتم مهر، ساعت ۱۲:۳۰، ما، یعنی همهی کسانی که از اتاق طبقهی چهارم خاطره داریم، میخواهیم در کنار همکاران و دانشجویان و همسر دکتر ساعی برویم و آخرین تصویر و خاطرهمان از اتاق طبقه چهارم را ثبت کنیم، جای خالی دکتر را در کنار یادداشتها و کتابها و پژوهشها و… لیوانها، جای خالیای که هرگز پر نمیشود با همهی آن صمیمت و محبت پدرانهی پرحجمی که از در و دیوارهای آن اتاق سرازیر بود و من مطمئنم تا سالها، وقتی از آسانسور طبقهی چهارم بیرون بیایم، ناخودآگاه همچنان پاهایم را سمت راهروی شمالی میکشد، بهسمت اتاق دکتر ساعی، جایی که ده پانزده سال از جوانیام پناه و مشکلگشای سردرگمیها و استیصال جوانانهام بود.
پینوشت: مراسم یادبود و گرامیداشت خاطرهی دکتر ساعی را بههمراه رونمایی از یادنامهای که حاوی نوشتههای دوستان و همکاران و دانشجویان دربارهی اوست، برای اواخر مهرماه برنامهریزی کردهایم که در وقت خودش اطلاعرسانی خواهد شد. یکبار دیگر از همهی کسانی که یاد و خاطرهای هرچند کوتاه از دکتر ساعی دارند دعوت میکنم حداکثر تا نیمهی مهرماه این یاد و خاطرات دلنشین را مکتوب کنند و به آدرس inmemoriam.dr.saei@gmail.com ارسال کنند تا در یادنامهای که آخرین مراحل تدوین را طی میکند جای گیرد و ماندگار شود.





دیدگاهتان را بنویسید