عجیب است که جناحبندیهای سیاسی تا این حد در برابر تغییر مقاوم است. شهود خود کاندیداها و هوادارانشان هم این است که سبد رأی پزشکیان و پورمحمدی و قالیباف اشتراک زیادی دارد و از آنطرف جلیلی و قاضیزاده هاشمی و زاکانی هم پاسخگوی مجموعهای از رأیدهندگان مشخص هستند که تمایزات روشن و ملموسی با رأیدهندگان به سه کاندیدای دیگر دارند. علیرغم چنین روشنیای در تمایزات و مرزبندیها، عجیب است که صحنهی سیاسی همچنان در قالب نزاع میان اصلاحطلبی و اصولگرایی (یا بهتعبیر رایجتر این روزها جبههی انقلاب) صورتبندی میشود و گمانهزنی و تلاش برای ائتلافها و کنارهگیریها بهنفع یکدیگر نیز همچنان در همین چارچوب صورتبندی و انجام میشود.
البته امیدوارم در نهایت کنارهگیریها و ائتلافها بر مبنای واقعیت تمایزات موجود انجام شود نه بر مبنای شبکهای از روابط سیاسی قبلی و تاریخگذشته؛ چنانکه در مناظرهها، فارغ از برچسبهای سیاسی، در واقعیتگویی، پورمحمدی و پزشکیان و قالیباف ناگفته و احتمالاً بدون هماهنگی، تا حدی هوای همدیگر را داشتند و آن سه نفر دیگر هم بنا به مورد به پزشکیان و پورمحمدی حمله میکردند، قالیباف هم تا حدی مصون از حملهها، سعی میکرد تا حد امکان از گوشهی امناش خارج نشود.
به نظرم انتخابات مناسبترین و کمهزینهترین مسیر وزنکشی و تعیین تکلیف میان این رویکردهای عمیقاً متمایز نسبت به وجوه مختلف حکمرانی در کشور است. البته محتمل است همچنان بخش زیادی از مردم در انتخابات شرکت نکنند حالا یا بهدلیل اینکه متوجه تمایزات نیستند یا تمایزات موجود را ظاهری و بهقولی دعوای زرگری تلقی میکنند. اما فارغ از اینکه درک عمومی نسبت به این تمایزات و نزاع میان آنها چه باشد، به نظرم این تمایزات میان میانهروی و رادیکالیزم در حکمرانی واقعی است و بهنفع همه است که از طریق انتخابات، رویکرد مسلط بر بخش اجرایی دولت تعیین شود.
شخصاً، برخلاف خوشبینیای که بر هواداران نامزدهای میانهرو حاکم است، وزن رویکردهای رادیکال را جدی و قابل تأمل میدانم که در پسزمینهی غلبهی بیتفاوتی سیاسی در جامعه، میتواند پیروز میدان انتخابات باشد، بهویژه که نامزدهای میانهرو، بیش از آنکه نگران این رقیب اصلیشان باشند، در حال نزاع با یکدیگر بر سر کسب سهم بیشتری از سبد رأی مشترکشان هستند.
از جهت اختلافات سیاسی دیرینه میان اصلاحطلبی و اصولگرایی، ائتلاف میان نامزدهای میانهرو نامحتمل به نظر میرسد و اگر خطر پیروزی رادیکالها جدی نبود، میشد در کمال آرامش انتخاب میان یک نفر از میان سه نامزد میانهرو را به خرد جمعی جامعه واگذار کرد چراکه هرکدام از سه نامزد میانهرو دارای نقاط قوت و ضعف خاص خودشان هستند.
صریحترین و منسجمترین بیان رویکردهای ناظر به تغییر را پورمحمدی بیان کرده است آنهم بهپشتوانهی سالها کار در بالاترین ردههای امنیتی، چراکه بهپشتوانهی آن سابقه، لابد برادریاش اثباتشدهتر از این حرفهاست که بخواهد با این مواضع صریح و انتقادی خدشهدار شود. با اینحال دقیقاً بهدلیل همان سابقهی کموبیش ترسناک امنیتی، باورپذیری این حرفها از سوی جامعه با تردید مواجه است، گویی این حرفها میتواند صرفاً نوعی ژست انتخاباتی باشد که فردای پیروزی بهکل به فراموشی سپرده شود.
در مقابل، پزشکیان و شبکهی روابطش با دولت اصلاحات، اتفاقاً ضامن واقعیت تمایز در رویکرد و عمل است حتی اگر بهدلیل همان سابقهی نزاعها و تنشها در دولت اصلاحات، حالا خیلی دستبهعصا راه برود و بیش از آنکه تفاوتهای رویکردیاش با دیگر کاندیداها را پررنگ کند، بر ضرورت اجماع و توافق تأکید کند.
در نهایت قالیباف است که شبکهی روابطش در بسیاری نهادهای ذینفوذ، پتانسیل تنش و نزاع در دولت او را نسبت به دولت پزشکیان کاهش میدهد اما درعینحال تلاش او برای اینکه همهی نیروها با رویکردهای عمیقاً متمایز را از خود راضی نگه دارد، نهفقط او را به باجدهی گسترده سیاسی وامیدارد (چنانکه در عملکرد مجلس یازدهم شاهد بودیم) بلکه مهمتر از آن باعث میشود در نهایت هیچکس هم از او راضی نباشد.
بههرحال امیدوارم واقعیت تمایزات رویکردی بر تعارفها و وابستگی به شبکهی روابط سیاسی غلبه کند و انتخابات فردا صحنه تصمیمگیری و انتخاب جامعه میان میانهروی و رادیکالیزم در رویکردهای ناظر به حکمرانی باشد. البته که هرکدام هم که پیروز میدان باشد، در نهایت دستگاه اجرایی دولت بسیار در برابر تغییر مقاوم بوده و عمدتاً بر مدار منطق خود عمل خواهد کرد؛ دلیل آن این است که علیرغم تمایزات جدی رویکردها میان دولتهای پس از انقلاب، بهدلیل دامنهی اندک تغییرات واقعی، این انگاره در میان افکار عمومی جاافتاده که اساساً تغییرات بزرگ و ملموس و پایدار در این ساختار سیاسی ناممکن است. امیدوارم فرصت کنم در باب این انگارهی فراگیر ناممکن بودن تغییرات بهمعنای تغییرات بزرگ و بهقول عموم جدی، و زیانهای ناشی از آن از جمله بیتفاوتی و انفعال سیاسی هم بنویسم.
پ.ن ۱: یک وقتی هم باید مفصل و جدی به شورای نگهبان و نحوهی تصمیمگیریاش بپردازیم؛ تصمیماتی که تقریباً با هیچیک از تحلیلها و پیشبینیها جور در نمیآید و به قولی هربار شگفتی میآفریند، تصمیماتی که گرچه ظاهرا برآیند نظرات و تصمیمات اعضای محدود این شوراست، اما بهطرز عجیبی بازنمای اتمسفر سیاسی جامعه نیز هست، از جمله این تصمیم اخیر که در ابتدا و بنا به ظواهر امر پنج در برابر یک به نظر میرسید اما در عمل، یک صفآرایی برابر و ۳ در برابر ۳ در مورد مهمترین نزاع سیاسی امروز جامعهی ایران یعنی نزاع میان میانهروی و رادیکالیسم در عرصهی حکمرانی را رقم زد.
پ.ن ۲: آخرین خطوط این متن را که مینوشتم، دومین کاندیدای همسو با رادیکالیزم هم از ادامهی رقابت انصراف داد؛ نکتهای جالب و قابلفهم ناظر به اینکه رادیکالها ناگفته و شهودی هم میدانند که فراگیریشان در جامعه حداکثری نیست و جز با تمرکز و یکپارچگی نیروهایشان قادر به غلبه بر میانهروی نیستند. از آنطرف شهود حاکم بر فراگیری میانهروی در جامعه و بالطبع خوشبینی نامزدهای میانهرو باعث میشود آنها چندان نیاز به ائتلاف و یکپارچگی را جدی نگیرند و همین پاشنهی آشیل خطرناکی است که ممکن است در پسزمینهی پررنگ شدن اختلافات سیاسی تاریخگذشته و انفعال سیاسی جامعه، زمینهی پیروزی رادیکالیسم را فراهم کند.
پ.ن۳: یک سناریوی از نظر من نامحتمل هم این است که آقای جلیلی بهنفع آقای قالیباف انصراف دهند، گرچه بهلحاظ تعلقخاطرم به میانهروی (بدینمعنایی که اینجا تعریف کردهام) و هراسم از رادیکالیزم، چنین اقدامی برایم همراه با آرامش خاطر خواهد بود اما واقعیت آن است که در یک ارزیابی بلندمدت و فراتر از تعلق خاطر شخصی، نیروهای حامی رادیکالیزم در حکمرانی چندان هم محدود و کمقدرت نیستند و کنار گذاشته شدن آنها از عرصهی انتخابات، آنها را به تلاش برای افزایش قدرت خود از مسیرهای دیگر وادار خواهد کرد. انتخابات کمهزینهترین راه تعیین تکلیف نزاع میان رویکردهاست و حذف یک رویکرد از صحنهی انتخابات، چه اصلاحطلبی باشد چه رادیکالیزم، در بلندمدت به ضرر ملت و دولت است.
دیدگاهتان را بنویسید