منظورم این است که متن همه چیز این نمایش بود، در مقایسه با متن، دیگر اجزای نمایش از بازیگرها بگیر تا رنگ و موسیقی و نور و دکور، همه حاشیههایی کمرنگ حول و حوش متن به شمار میآمدند. کل نمایش یکجور دکلمهی متن بود با صداهای مختلف، صداهایی گرم و رسا اما یکنواخت، بدون لحن. درواقع به نظرم اصلا اجرایی وجود نداشت، میشد این صداها را ضبط کرد و بعدتر بهشان گوش کرد بدون اینکه چیزی این میان از دست برود. اجرای نمایش در بهترین حالت یکجور کلیپسازی برای متن بود، انگار یک آدمهایی با یک قیافههایی تکههایی از متن را دکلمه کنند و این بشود تبدیل صدا به تصویر اما اصل همان صداست، همان متن، همان مضمون و مفاهیم. نویسنده به نظرش رسیده است این متن را با این صداها در این حال و هوا بشنوی حال خوبی دارد، اجرای نمایش بیشتر پیشنهاد سلیقهاش برای شنیدن این متن است ولی واقعا شاید شما همین صداها را تنها، نیمه شب،زیر باران وقتی وسط همت میرانی بشنوی کیف مبسوطتری بکنی، حتی اصلا ممکن است متن را خودت برای خودت بخوانی، با لحن و تاکید و لرزشهای صدای خودت، حالش بیشتر باشد، متوجهید؟ به نظرم اجرایی در کار نبود، پیشنهاد یکجور خاص شنیدن متن بود که ممکن بود با سلیقهی شما سازگار باشد، ممکن بود نباشد.
متن اما ضعیف نبود، خیلی هم موثر و درگیرکننده بود، آدم را وادار میکرد بهش توجه کند، به کلمه کلمهاش توجه کند، طنازیهای به جا و سرخوشانهای داشت، نشان میداد که در عین جدی بودن، خودش را بیش از حد جدی نگرفته است، به وقتش خودش خودش را دست میانداخت. تخیل، فانتزی، درونمایههای فلسفی و طنز یکجور خوب و منسجمی در هم چفت شده بودند، جاییاش توی ذوق نمیزد، خیلی وقتها از ریتم میافتاد و کموبیش کشدار و یکنواخت به نظر میآمد، با اینحال آدم را وادار میکرد بهش گوش بدهد، به کلمه کلمهاش گوش بدهد چون چینش کلمات و تصاویرش یکجور مجابکنندهای نشان میداد که حرفی برای گفتن دارد، میخواهم بگویم آن تاثیرگذاری ادبی- احساسی که آدم را دلتنگ و حسرت کشیدهی برف، آدم را مشتاق گوش چسباندن به زمین میکرد به جای خود، متن فقط اینها نبود، فقط کنار هم گذاشتن یک مشت ترکیبهای زیبا و تعابیر شاعرانه نبود، متن خیلی بیش از اینها شما را درگیر خودتان میکرد، درگیر “دیگران”: «دیوار میگفت آدمها دو دستهاند: اهل حیرت، دیگران، اهل حیرت یا در حیرتند یا در باور، دیگران اهل نظرند…دیوار میگفت آدمها دو دستهاند: اهل ثروت، دیگران، اهل ثروت یا ثروتمندند یا فقیر، دیگران بینیازند…دیوار میگفت آدمها…»
پینوشت: نمایش «به صدای زمین گوش کن» به نویسندگی و کارگردانی جلال تهرانی هر روز (به جز شنبهها) ساعت ۱۹ در تالار اصلی سالن مولوی اجرا میشود، دقیقا نمیدانم تا کی اما گویا روزهای آخرش است، اگر علاقمندید باید کمی بجنبید.
دیدگاهتان را بنویسید