فردایی دیگر

شانزدهمین گردهمایی اصحاب علوم انسانی انقلاب اسلامی با موضوع «فردایی دیگر» و در قالب «گفتارهایی درباره آینده نزدیک ایران»، بیست‌ودوم اسفندماه ۱۴۰۳ در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد. در این نشست که امیر راقب، دانش‌آموخته علوم سیاسی و جامعه‌شناسی، علی‌رضا زادبر، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معاصر، سیدحسین شهرستانی، مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، و محمد قوچانی، روزنامه‌نگار و مدیرمسئول و سردبیر مجله «آگاهی نو»، نیز حضور داشتند، بهاره آروین سخنرانی خود را این‌گونه آغاز کرد:

در حال حاضر در شرایطی هستیم که یک «چه می‌شود» در ذهن همه پررنگ است. خیلی اوقات فکر می‌کنیم که امسال سال خاصی است. در ادامه دو متن می‌خوانم برای اینکه نشان دهم این احساس ما چقدر خاص یا تکرارشونده است. با اینکه سومین بار است که متن اول را در یک نشست عمومی می‌خوانم ولی احساس می‌کنم زبان حال جامعه ماست.

او در ادامه بخش‌هایی از کتاب «برنامه‌ریزی و توسعه در ایران» نوشتهٔ جورج بالدوین را به این مضمون قرائت کرد: «وضعیت سیاسی حاکم بیانگر یک جامعه منتظر است. جامعه در حال انتظار کشیدن است. همه از جمله شاه، احساس می‌کنند در آستانه مواجهه با بحران هستند، بحرانی که هیچکس را شگفت‌زده نخواهد کرد. آنچه بیشتر موجب شگفت‌زدگی می‌شود آن است که بحران رخ ندهد. بزرگ‌ترین پرسش بی‌پاسخ این است که آیا بن‌بست سیاسی‌ای که کشور دچار آن شده به‌آرامی، به‌تدریج و صلح‌آمیز از میان خواهد رفت یا به‌صورت ناگهانی، پیش‌بینی‌نشده و خشونت‌بار به پایان خواهد رسید.»

آروین در ادامه ضمن قرائت متنی دیگر به قلم خودش با عنوان «چه خواهد شد؟» به این مضمون پرداخت: «چه خواهد شد؟ سؤلی تکرارشونده که این روزها آدم‌ها در ایران مدام از خودشان و از اطرافیانشان می‌پرسند. آینده آن‌چنان مبهم، غیرقابل پیش‌بینی و البته آبستن حوادث به نظر می‌رسد که هر نوع رخدادی از هولناک‌ترین وقایع تا امیدبخش‌ترین رخدادها در آن ممکن به نظر می‌رسد. جنگ می‌شود یا انقلاب؟ با این شیب تند سقوط وضعیت اقتصادی و رفاهی، جامعه به کجا خواهد رسید؟ با جهش‌های تکرارشونده نرخ دلار یا به‌عبارتی سقوط آزاد ارزش ریال، با کسری بودجه سرسام‌آور و به تبع آن، تورمی که مدام رکوردها را جابه‌جا می‌کند، با شکاف اجتماعی و طبقاتی که روز به روز گسترده‌تر می‌شود، با وضعیت اینترنتی که به‌سمت قطع اتصال کامل با شبکه جهانی پیش می‌رود، در وضعیت تحریم‌های تشدیدشونده و تعمیق و گسترش انزوای خصومت‌آمیز با بخش‌های مهمی از فضای بین‌الملل، چه خواهد شد؟»

آروین در ادامه در توضیح متن‌های قرائت‌شده اظهار داشت: متن اولی که خواندم مربوط به حدود شصت و چند سال پیش است. اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ مشاوران هاروارد در ایران حضور پیدا کردند. آنها می‌خواستند برای نوشتن برنامه سوم توسعه به سازمان برنامه و بودجه کمک کنند. این پاراگرافِ «جامعه منتظر» که خواندم برداشت بالدوین، نویسنده کتاب «برنامه‌ریزی و توسعه در ایران»، از آن سال‌ها است. او اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ جامعه ایران را جامعه‌ای در حال انتظار برای رخداد بحران می‌بیند. متن دوم هم مربوط به اسفند ماه سال ۱۴۰۱ است. با توجه به وقایعی که جامعه در شش ماه دوم سال ۱۴۰۱ از سر گذرانده بود، این حس در جامعه وجود داشت که سال ۱۴۰۲، سال خیلی خاصی است و ما شاهد اتفاقات و تحولاتی خواهیم بود.

او در ادامه افزود: از نظر من دو چیز در حال تکرار شدن است: ۱- این احساس تکرارشونده که در این زمان قرار است حوادث مهمی رخ دهد. ۲- احساس زوال عمومی و افول. بیش از یک قرن است که ما احساس می‌کنیم هر روز دریغ از دیروز. در نتیجه در جامعه ایران احساس انتظار برای تحول خیلی پررنگ است. این تغییر هم باید در حوزه سیاست اتفاق بیفتد تا جامعه احساس تحول کند. حس جامعه این است که در ابتدا حوزه سیاست است که باید تغییر کند تا حوزه‌های دیگر متحول شوند. انگار حوزه اجتماعی و اقتصادی معلولِ حوزه سیاسی است. اگر قرار است اوضاع بهتر شود باید ابتدا سیاست درست شود. آیا واقعا حوزه سیاسی علت تغییرات در دیگر حوزه‌هاست یا اتفاقا خودش پیامد و معلول تغییرات در دیگر حوزه‌هاست؟ در ادامه به این پرسش پاسخ می‌دهم.

بهاره آروین در ادامه به بررسی دو نوع تحول در دوره پهلوی پرداخت و در این ارتباط گفت: پهلوی اول و دوم دو نوع متفاوت از تحول را تجربه کردند. اتفاقات بین‌المللی موجب سقوط پهلوی اول شد. رضاخان در داخل هیچ مخالفی نداشت. هیچ نیرویی که بتواند آن نظام را ساقط کند وجود نداشت. از طرفی سقوط پهلوی دوم نتیجه تحولات داخلی بود. بنابراین ما هر دو نوع تحول را در جامعه ایران تجربه کردیم.

او در پاسخ به این سؤال که آیا در سال ۱۴۰۴ از طریق فضای بین‌الملل یا سیاست داخلی  تحولات خاصی در کشور اتفاق می‌افتد؟، گفت: پاسخی که به این سوال می‌دهیم تفاوت رویکردها و نظرگاه‌های ما را تعیین می‌کند. من فکر می‌کنم در عرصه سیاست داخلی تحولی نخواهیم داشت. اساسا تمایز ساختار سیاسی جمهوری اسلامی با پهلوی در این است که جمهوری اسلامی انعطاف لازم برای تغییرات سیاسی را در عین ثبات فراهم می‌کند. طی سال‌های۲۰ تا ۳۲ با جابه‌جایی متعدد نخست‌وزیران وضعیت بی‌ثباتی بر کشور حاکم بود. از آن طرف از ۳۲ به بعد هیچ تغییری دیده نمی‌شود. نخست‌وزیر تغییر می‌کند  اما تحولی حاصل نمی‌شود. حس مردم هم این بود که شاه برای بالا تا پایین مملکت تصمیم می‌گیرد و هیچ چیزی تابع تغییر نخست‌وزیرها نیست. اساساً انقلاب اسلامی به‌عنوان رخدادی که در تداوم جامعه ایرانی و تحولات تاریخی آن رخ داده است، یک دستاورد مهم داشته و آن اینکه تغییر در عین ثبات را فراهم کرده است. البته ممکن است افکار عمومی چنین حسی نداشته باشد. با وجود اینکه انتخابات اخیر از نظر مشارکت، نگران‌کننده بوده است اما انتخابات در ایران همیشه حدی از تغییرات سیاسی را رقم زده و انعطاف نظام سیاسی را نشان داده است. من فکر می‌کنم نظام سیاسی معلول و پیامد تغییرات اقتصادی و اجتماعی است. انقلاب اسلامی ایران کاملا معلول تحولات عمیق‌تری در عرصه اقتصاد و در عرصه اجتماع بود.

او در ادامه بیان داشت: در سال ۱۴۰۱ همه فکر می‌کردند که در سال ۱۴۰۲ ایران زیر و زبر می‌شود. من آنجا گفتم اتفاق خاصی به‌ویژه در عرصه سیاسی رخ نمی‌دهد. الان هم فکر می‌کنم ما در داخل پتانسیلی برای تغییرات بنیادین سیاسی در سال ۱۴۰۴ نخواهیم داشت. با وجود اینکه عرصه بین‌المللی اوضاع متلاطمی دارد من همچنان فکر می‌کنم که این عرصه هم آماده تحولات بنیادینی نیست که موجب تغییرات سیاسی شود.

آروین در پایان گفت: از منظر مردم و افکار عمومی شرایط در سال ۱۴۰۴ بهبود پیدا نمی‌کند. من هم فکر می‌کنم تغییر بنیادینی را شاهد نخواهیم بود. نکته آخر هم اینکه من فکر می‌کنم اساساً بعید است در جامعه ایران تحولی داشته باشیم. البته تغییرات سیاسی‌ای ایجاد می‌شود که متأثر از تغییر تدریجی فضای اجتماعی ـ سیاسی در کشور است.

فایل صوتی این سخنرانی در آپارات در دسترس می‌باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *