زمان برایم متوقف شده است جایی حوالی سوم خرداد، حالا یکی دو روز پس و پیش، من به انتخابات نرسیدهام هنوز، به پیروزی، حتی از شادی این روزها نیز جا ماندهام کموبیش.
چهار سال پیش، در یکی از همان پستهای متوالیِ بلند بالا نوشتم زمان
با ابهام و امید
مرد بالشی: متن و دیگر هیچ
مرد بالشی قبل و بیش از هر چیز دیگری متن دارد، یعنی ایدهی اصلی، آنچه ممکن است شما را روزها و هفتهها به خود مشغول نگه دارد متن است، نه اجرای متوسط و نه چندان خلاقانهی محمد یعقوبی و بازی سراسر افتضاح احمد مهرانفر. درواقع
بیشتر بخوانیدجدی نگیر
برای دکتر صدیق سروستانی که یکی از جدیترین استادانم بود، هست.
کاش میشد، کاش میشد مرگ را هم جدی نگیرم، کاش میشد فکر کنم، مطمئن باشم که باز هم وقتی گذرم به طبقهی چهارم دانشکده بیفتد، به میانهی راهرو که میرسم با در چهارتاق باز
بهار ۹۲
شما بگیر کمثل سمند ۹۲، خنده هم ندارد:) یعنی به نظر من که اینطوری است، به نظرم آدمیزاد هر سال یک ورژن از خودش را برای خودش و دیگران رو میکند، ورژنی با تواناییها و امکانات متفاوت، با رفع برخی نقصها، برخی افزودنیها، کمرنگ شدن
بیشتر بخوانیدخاتمی «حزب» بزند یا «ستاد انتخاباتی»؟
فایل PDF
شما پیشنهاد بهتری دارید؟ برای برون رفت از وضعیت منفعلانهی فعلی و پیشبرد حداقلی مطالبات دموکراتیک چه گزینهای غیر از کاندیداتوری خاتمی وجود دارد؟ به نظرم حامیان کاندیداتوری خاتمی، صریحا یا تلویحا نقطهی اتکای پیشنهادشان را بر نبودِ راهحل جایگزین قرار دادهاند، اینکه