این یکی از آن پستهای بیات شدهی توی صف مانده است، خیلی قبل نوشته شده است، بیستم خرداد یا همان حوالی انگار.
نمیتوانم بنویسم، انگار انگشتهایم خشک شده، هزارتا مطلب هست که باید بنویسم، مقاله هست، یادداشت هست، پستهای وبلاگ هست، هزارتا ایمیل بیجواب مانده
از ناخمن و داستانهای دیگر
زن سی ساله*
باز هم یکی از آن پستهای زیادی شخصی، زیادی بلند، مطمئن نیستم حتی اگر کسی پایه باشد و اینهمه را بخواند، ازش سر در بیاورد لزوما؛ گو اینکه همهاش دربارهی من است و این احتمالا مشامهای حساس به خودشیفتگی را میآزارد؛ توصیهاش نمیکنم خلاصه، پس
بیشتر بخوانیدکافکا در کرانه: جهان استعاره و اسطوره و…خاطره
«کافکا در کرانه» تمام شد، 600 صفحه کتاب را یکجا بلعیدم، در کمتر از یک روز، دست خودم نبود، نمیتوانستم مکث کنم، گهگاه بلند شدهام به کارهای ضروری روزمره رسیدهام، چند ساعتی خوابیدهام مثلا، غیر از اینها اما یکنفس خواندهام و حالا سرشارم، از چه
بیشتر بخوانیدهمینطوری 2
همین الان چک کردم، تلفن هنوز قطع است، کابل یک جایی خراب شده و تلفنمان از دیروز قطع است، این یعنی اینکه اینترنت هم ندارم عجالتا. توی حیاط نشستهام، باد میآید، گهگاه صدای تق تق قطرههای باران که میخورد روی حصیر و البته بویاش، بوی
بیشتر بخوانیدهمینطوری
امیر رفته است یزد، ساره آمده است اینجا، معمولا اینطوری است، آخر هفتههایی که امیر میرود یزد من ساره را دعوت میکنم بیاید اینجا جشنوارهی انجام کار راه بیندازیم، منظور این است که هی آدم به آنیکی که مشغول خواندن یا نوشتن
بیشتر بخوانیدهمایش زبان و مفاهیم علوم اجتماعی
فردا و پسفردا قرار است همایش «زبان و مفاهیم علوم اجتماعی» در سالن کنفرانس انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شود. عناوین مقالات را اینجا (+)، چکیدهی مقالات را اینجا (+) و برنامهی زمانی همایش را هم اینجا (+) ببینید. چنانکه ملاحظه میفرمایید بنده هم یک طرح
بیشتر بخوانیداخلاق کاربردی
برای دیدن پوستر در اندازهی اصلی روی عکس کلیک کنید.
بیشتر بخوانیدخانوادهی پاسکوآل دو آرته: روایت یک زندگی تجربهناشدنی
آدم فقط شاید یک همچین وقتهایی که داستان درست و حسابی میخواند، به عمق زوال ادبیات داستانی در ایران پی ببرد.
وقتی رمانی میخواند که خیلی خونسرد، خیلی بیادعا داستان دهاتی جنایتکاری را روایت میکند که ممکن است یک وقتی آدم خبرش
در ادامه
یک اتفاق جالبی افتاده است، زمان من ربطی به زمان رسمی ندارد اعم از ساعت و روز و ماه و سال عرض میکنم، یعنی مثلا سال نو شده است اما اینطور نیست که من هم عدل از اول فروردین 91 احساس نو بودگی بکنم، من
بیشتر بخوانیدانتخابات
رای دادم، دور از انتظار هم نبود البته، بالاخره بعد از آن همه صغری کبریهای پرطول و تفصیل بازی اقلیت (به خصوص بازی اقلیت 3) رای دادن یکی مثل من چندان هم عجیب و نامنتظره نبوده است قاعدتا. اشتباهم البته این بود که نیامدم اینجا
بیشتر بخوانید



