تحصیل آموزش ابتدایی در برخی مدارس غیرانتفاعی در تهران چندین برابر تحصیل در پرتقاضاترین رشتههای مهندسی در معتبرترین دانشگاههای کشور هزینه دارد. چرا و چگونه؟
از اوایل دهه هفتاد شمسی تغییری در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالی در کشور رخ داد: اینکه دولت بهصورت رسمی به ارائهدهندگان خدمات آموزشی اجازه داد در قبال خدماتشان از متقاضیان پول دریافت کنند. این تغییر طی حدود سه دهه بعد، به پیامدهای کاملاً متفاوتی در آموزش و پرورش و آموزش عالی منجر شد.
دریافت پول در ازای خدمات آموزشی ابتدایی که در قالب شکلگیری مدارس غیرانتفاعی انجام شد، طی حدود سه دهه به تنوع قابلملاحظه در خدمات ارائه شده و افزایش کیفیت خدمات آموزشی در آموزش ابتدایی منجر شد، اکنون مدارس غیرانتفاعی تنوع قابلملاحظهای بهلحاظ میزان هزینه دریافتی در قبال خدمات آموزشی دارند بهگونهایکه اقشار و طبقات مختلف اجتماعی میتوانند متناسب با توان مالیشان، مدارس غیرانتفاعی موردنظرشان را برای آموزش فرزندشان انتخاب کنند؛ در بسیاری از مناطق تهران، اقبال به مدارس غیرانتفاعی نسبت به مدارس دولتی آنچنان بالاست که مدارس دولتی در این مناطق در حال حذف شدن هستند. مدارس غیرانتفاعی همچنین انواع بسیار متنوعی از رویکردهای آموزشی را نمایندگی میکنند، از مدارسی که همچنان مزیت رقابتی خود را آمار بالای قبولی در کنکور یا دیگر آزمونهای رقابتی عنوان میکنند تا مدارسی که شکوفایی استعدادهای مختلف دانشآموزان را هدف قرار دادهاند.
در آموزش عالی اما پیامدها کاملاً متفاوت بود و دانشگاه آزاد و دیگر دانشگاهها و مؤسسات غیرانتفاعی به گرد پای اعتبار دانشگاههای دولتی هم نرسیدند، لذا برخلاف آموزش و پروش، هیچ بازار رقابتی و بالطبع تنوعی در ارائه خدمات آموزشی دانشگاهی شکل نگرفت و این دانشگاهها و مؤسسات در همان تصویر اولیه مراکز صدور مدرک در قبال پول درجا زدند. جالب است که تصور اولیه در مورد مدارس غیرانتفاعی هم تصویر مشابهی بود که این مدارس مخصوص بچهتنبلهایی است که قرار است در قبال پرداخت پول، نمره و مدرک بگیرند. این تصویر طی حدود سه دهه در مورد مدارس غیرانتفاعی اصلاح شد و امروز کمتر مدرسه دولتی است که اعتبارش قابل رقابت با مدارس شناختهشده غیرانتفاعی باشد اما در آموزش عالی چنین تغییری رخ نداد. چرا؟
جالب است که سخت گیری ایدئولوژیک حکومت در آموزش و پرورش شامل تمرکزگرایی شدید در ارائه مجوزها، محتوای آموزشی، معلمان و غیره، خیلی بیشتر از آموزش عالی است، بااینحال بازار ارائه خدمات آموزشی ابتدایی آنچنان پررونق است که مدارس غیرانتفاعی را به انواع و اقسام راههای دور زدن این تمرکزگرایی کشانده است بهگونهایکه بتوانند بسیاری از فارغالتحصیلان باکیفیت دانشگاهها را بدون گذراندن فرآیندهای گزینش به کار گیرند اما در آموزش عالی، عدم اختیار و استقلال دانشگاهها، اعم از دولتی و آزاد و غیرانتفاعی در بهکارگیری مدرسان باکیفیت، ترجیعبند نقاط ضعف آموزش عالی است.
درواقع به نظر میرسد امکان دریافت پول در ازای ارائه خدمات آموزشی به شکلگیری بازار، رقابت فزاینده و افزایش کیفیت در ارائه خدمات آموزشی ابتدایی منجر شده است اما در آموزش عالی چنین بازار پررونقی شکل نگرفته است و هزینه/ قیمت آموزش دانشگاهی در مقایسه با آموزش پیش از دانشگاه بهشکل قابلتوجهی کمتر است. چرا و چطور؟
چطور همان طبقه ای که حاضر است برای آموزش سالهای ابتدایی دبستان آنچنان هزینه کند و بازار ارائه خدمات آموزش ابتدایی را آنچنان پررونق گرداند که در مرفهترین مناطق تهران، چندین هکتار زمین به ساخت مجتمعهای آموزشی از پیشدبستانی تا پیشدانشگاهی اختصاص یابد، تقاضا و بازار مشابهی را در آموزش عالی شکل نمیدهد؟ چرا همین مجتمعهای آموزشی که معمولاً در قالب دبیرستان شکل گرفتند و بعد به پیشدبستانی هم توسعه یافتند، دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی، دستکم در رشتههای خاص و پرتقاضا شکل ندادند؟ یا حتی همین شرکتهای نوآور و فناورانه در بخش خصوصی که از قضا با بحران جدی نیروی کار باکیفیت و کاربلد هم مواجهند، دستکم برای رفع نیاز خودشان هم که شده، مؤسسه آموزش عالی آزاد و غیرانتفاعی برای آموزش حرفهای رشتههای مرتبط با نیازشان راه نمیاندازند؟ احتمالاً پاسخ اولیه همه سؤالات این است که تقاضای مؤثری وجود ندارد که مشابه آموزش ابتدایی، ارائه ایننوع خدمات آموزشی متنوع و باکیفیت را در یک بازار رقابتی بهصرفه گرداند. اما چرا و چطور چنین تقاضایی وجود ندارد؟
شخصاً فرضیه معقولی به ذهنم نمیرسد، با یکی دو نفر از دوستان اقتصادی هم طرح بحث کردم، به نتیجه مشخصی نرسیدیم، گفتم اینجا طرح مسأله کنم بلکه دوستان بتوانند فرضیههای راهگشایی ارائه کنند.
دیدگاهتان را بنویسید