تحقیق منبر نیست: در نقد تحقیقات نشان‌دادنی

«کمتر نظری آنقدر عجیب و غریب است که هیچ گواهی در تأیید آن نتوان یافت»، با این حال بخش عمده تحقیقات در علوم اجتماعی، در حال تبدیل شدن به تحقیقاتی هستند که می‌توان آنها را «تحقیقات نشان‌دادنی» نامید، تحقیقاتی که هدف اصلی‌شان نشان دادن مصادیق و شواهد تأییدکننده یک نظریه و فرضیه به مخاطب است، اغلب با روش‌های کیفی انجام می‌شوند (گرچه تحقیقات کمّی بسیاری هم به همین آفت دچارند) و واقعاً معلوم نیست ارزش افزوده تحقیق برای ادبیات نظری و پژوهشی موجود در آن حوزه چیست؟

ظاهراً تحقیق انجام می‌شود که «نشان دهد» فلان نظریه معروف و جاافتاده در ادبیات موضوع، در مورد پدیده مورد بررسی در ایران «نیز» صادق است ولی سؤال این است که مگر قرار بوده صادق نباشد؟ علم بنا به تعریف، عام و جهانی است و تئوری‌ها قرار نیست فقط در مورد پدیده‌ها در شرایط اجتماعی ـ اقتصادی خاصی صادق باشند. فرض بر این است که نظریه‌ها به‌صورت عام صادقند مگر اینکه خلاف آن مشاهده شود؛ ازقضا پیشرفت علوم، اعم از علوم طبیعی یا علوم اجتماعی، در گرو کشف شواهد متعارض با نظریه‌ها و تلاش برای فهم و تبیین آنهاست نه تکرار و تأیید چندباره نظریه‌های جاافتاده.

بنابراین اینکه بیاییم نظریات لوفور و امثالهم را بر تجربه بیگانگی در فضای شهری تهران انطباق دهیم یا ارتباط میان سرمایه اجتماعی و موفقیت تحصیلی را در مورد دانش‌آموزان پایه دهم تحصیلی در شهر مشهد بررسی کنیم به همان اندازه بی‌ثمر است که نظریه گرانش نیوتن را در آزمایشگاه‌های دبیرستان مورد تأیید مجدد قرار دهیم.

درحالی‌که تحقیقات کمّی انجام شده با این قالب، حاوی تکرار مکررات بوده و لذا بی‌ثمرند، تحقیقات کیفی انجام شده در این قالب، دچار سوگیری سیستماتیک در جهت شواهد ؤوید بوده و لذا گمراه‌کننده‌اند.

تحقیقات کیفی انجام شده در این قالب، به‌شکل نظام‌مندی صرفاً شواهد تأییدکننده نظریه را جست‌وجو و ارائه می‌کنند و عمداً یا سهواً شواهد متعارض با نظریه منتخب تحقیق را نادیده می‌گیرند. در این تحقیقات، محقق در آغاز تحقیق، نادانسته‌ای ندارد بلکه اتفاقاً از همان ابتدا پاسخ سؤال را از نظریه منتخب دریافت کرده است، پس چرا تحقیق را انجام می‌دهد؟ برای اینکه با ارائه شواهد تأییدکننده نظریه و فرضیات برآمده از آن، دیگران را نسبت به درستی پاسخ خود «اقناع» کند. آشکار است که این تحقیقات در بهترین حالت، مشابه تحقیقات کمّی انجام شده در این قالب، تکرار مکررات نظریه‌های موجود بوده و لذا بی‌ثمرند و در بدترین حالت، دچار سوگیری سیستماتیک شواهد مؤید و لذا گمراه‌کننده‌اند.

این درحالی است که اتفاقاً جست‌وجوی سیستماتیک برای شواهد متعارض با نظریه منتخب و تلاش برای فهم و تبیین آنهاست که می‌تواند ارزش افزوده ایجاد کند و به‌عبارتی سهم و مشارکتِ(۱) تحقیق در غنی کردن ادبیات موجود را شکل دهد، چراکه محقق در تلاش برای فهم و تبیین تجربه خاص جامعه ایرانی که حاوی شواهدی متعارض یا غیرقابل تبیین با ادبیات نظری و پژوهشی موجود است، در چارچوب پارادایم نظری منتخبش یا به زبان لاکاتوشی، با پذیرش هسته سختِ(۲) نظریه منتخبش، ناگزیر از نوآوری‌های مفهومی و نظری در کمربند محافظِ(۳) نظریه خواهد بود.

خلاصه اینکه تحقیق منبر نیست که بخواهیم با ارائه شواهد ریز و درشت، مخاطب را نسبت به درستی پاسخ‌مان به سؤال تحقیق قانع کنیم. تحقیق باید با مسأله آغاز شود، مسأله‌ای که حاصل تعارض ادبیات نظری و پژوهشی موجود با واقعیت مورد مشاهده است، یا دست‌کم باید با نادانسته‌ای در مورد واقعیت موجود آغاز شود که پاسخ آن در ادبیات موجود نباشد، اما اگر فکر می‌کنید پاسخ سؤال تحقیق از همان ابتدا در آستین‌تان است و تحقیق را انجام می‌دهید که با جست‌وجو و ارائه شواهد تأییدکننده پاسخ تان، دیگران را نسبت به درستی پاسخ‌تان قانع کنید بدانید که کاری از اساس بی‌ثمر انجام می‌دهید چراکه «کمتر نظری آنقدر عجیب و غریب است که هیچ گواهی در تأیید آن نتوان یافت» (بروس(۴)، ص۱۳)

اگر سراغ این کتاب مختصر اما خیلی مفید و با ترجمه خوب و روان بهرنگ صدیقی رفتید، فصل آخرش با عنوان «شیادان» را به‌طور ویژه ببینید، نویسنده به گفته خودش در این فصل تلاش می‌کند «به‌اختصار به شیادان گوناگونی بپردازد که خود را جامعه‌شناس جلوه می‌دهند.»

 

۱٫ contribution

۲٫ hard core

۳٫ protective belt

        ۴. بروس، استیو (۱۳۸۹) جامعه‌شناسی، ترجمهٔ بهرنگ صدیقی، نشر ماهی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *