تاکنون هرچه در مورد علل حواسپرتی و چرخیدن بیهدف در شبکههای اجتماعی خوانده بودم از جنس همین فنون «طراحی ترغیبی» برای تشویق رفتار اجباری بود، همین واقعیت که «هر بار یکی از اپلیکیشنهای رسانههای اجتماعی را باز میکنید، «هزاران نفر آن سوی صفحهنمایش» هستند که پول میگیرند تا شما را آنجا نگه دارند…»
بیشتر بخوانیدهوش هیجانی بهمثابه سیاست سرکوب روانی
برای اینکه ببینید چطور جامعهشناسی با افزودن زمان و مکان به توصیههای فرازمانی ـ فرامکانی روانشناسی، شما را از اوهام و خیالپردازیهای خلسهآور «خودیاری» و «توسعه فردی» به زمین سفت و سخت واقعیت برمیگرداند، میتوانید متن زیر را مرور کنید:
«کافی است، برای پرکردن شکافهای تاریخی موجود در این داستانها، مکان و زمان وقوع آنها را بررسی کنید تا به بیربطبودن نتیجهگیریهای گلمن پی ببرید. البته این نقطهضعف جزئی از ذات کتابهای ژانر خودیاری است، کتابهایی که به ما نوید این را میدهند که ظرفیت تغییر همواره در درون خودمان است. گلمن نیز همین نوید را میدهد تا به خوانندگانش نشان دهد چطور میتوانند خودشان را از «گروگانگیری هیجانی» مغز به دست موجهای زیستشیمیایی نجات دهند، یعنی از دست همان گرایش ناخودآگاه بدن به ازکارانداختن «ضامن عصبی». استفادۀ گلمن از این اصطلاحات، در کنار داستانهایی که از قتل و حمله به منزل تعریف میکند، خوانندگان را وا میدارد که هشیاری خودشان را حفظ کنند و پیوسته واکنشهایشان را زیر نظر داشته باشند تا مطمئن شوند هیجاناتی که ابراز میکنند همواره در چارچوب آدابورسوم پذیرفتهشده قرار دارد.
Null*
«و آنها، سیاهی را توی چشمهایت شلیک خواهند کرد. به مرکز افکارت، به گهوارهی گرم و نرم اندیشهات سرب متلاشی کننده حواله خواهند کرد.
وقتی مته به عصب ترس میرسد، بیمار کنترل خود را از دست میدهد. یورش سهمگین شروع شده است. غیر قابل تحمل
واقعیت اجتماعی به مثابه شیء
«نشانهی مهم شیء این است که با حکم اراده نمیتوان آن را تغییر داد. منظور این نیست که شیء در قبال هرگونه تغییری عایق است، مقصود این است که برای دگرگون ساختن آن خواستن کافی نیست و باید کوشش کمابیش رنجآوری به خرج داد تا
بیشتر بخوانید