تاکنون هرچه در مورد علل حواسپرتی و چرخیدن بیهدف در شبکههای اجتماعی خوانده بودم از جنس همین فنون «طراحی ترغیبی» برای تشویق رفتار اجباری بود، همین واقعیت که «هر بار یکی از اپلیکیشنهای رسانههای اجتماعی را باز میکنید، «هزاران نفر آن سوی صفحهنمایش» هستند که پول میگیرند تا شما را آنجا نگه دارند…»
اما این متن، واقعیت را از منظر دیگری هم نگاه میکند که کمتر به آن توجه شده است، اینکه این میل سیریناپذیر به حواسپرتی از کجا میآید؟ به قول نویسنده: «از گناه سیلیکون ولی نباید بهسادگی گذشت، اما باید با خودمان روراست باشیم: ما، بیشتر وقتها، بهمیل خودمان تن به حواسپرتی میدهیم. چیزی در درون ما میخواهد حواسمان پرت شود ـ چه با ابزارهای دیجیتال چه با هر چیز دیگر ـ تا ما زندگیمان را صرف آن چیزهایی نکنیم که روزی گمان میکردیم بیش از همه برایمان اهمیت دارند. مزاحم در خانۀ خودمان است.»
یافتن منشأ درونی این میل برایم روشنیبخش و ثمربخش بود. نویسنده بهخوبی با طرح مثالهای بهجا نشان میدهد که حواسپرتی راهبرد ما برای نادیده گرفتن وجوه ناخوشایند تجربهمان است و باز با ارجاع به همان مثال روشنیبخش نشان میدهد که شاید تنها چاره دردمان، بهشکلی متناقضنما، نه نادیده گرفتن بلکه تمرکز بر همان وجوه ناخوشایند باشد. مقاله جالب و تأملبرانگیزی بود.
دیدگاهتان را بنویسید