خوب است یک نماینده بیشترین شباهت را به رایدهندگانش داشته باشد یا کمترین شباهت را؟ فرض کنیم مادری در جایگاه نمایندگی قرار گرفته است و یک روز در وسط جلسهای چالشبرانگیز توییتی خودمانی میکند ناظر بر اینکه در آن لحظه از زمان بسیار دلتنگ فرزندش شده است. چنین مادری احتمالا شباهت زیادی به تمام مادران شاغلی دارد که در طول روز گهگاه دلشان برای دیدن فرزند خردسالشان پر میکشد. با اینحال اگر به سیاق این جریان اخیر پست اینستاگرامی من باشد، میشود تصور کرد که برخی بیایند به او معترض شوند که خب مگر مجبور بودی؟ مینشستی خانه، صبح تا شب بچهات را بغل میکردی و جا را برای کسانی باز میکردی که تمام و کمال مشغول وظایف نمایندگیشان شوند به جای اینکه برای فرزندشان ابراز دلتنگی کنند. در نتیجه چنین هجمهای خیلی قابل انتظار است که مادر مربوطه به تدریج از هرگونه ابراز احساسات شخصی و انسانی خودداری کند، فکر کند چه کاری است وقتی میتواند عکسهایی از جلسات رسمی منتشر کند و خودش را غرق در کار و فعالیت شبانهروزی نشان دهد، بیاید در قالب یک انسان معمولی با همه تواناییها و ناتوانیها، با همه خستگیها و امیدها، با همه خشم و اندوه و شادی یک انسان ظاهر شود. فکر میکنم در نتیجه چنین روندی، به تدریج ما با سیاستمدارهایی طرف خواهیم بود که چهرهشان به جای چهره یک انسان، یک صورتک بیحالت و تهی از هرگونه احساسات شخصی و واقعی است، سیاستمدارهایی که مداوما بهشان متذکر شدهاند که مراقب باشید، شما الان یک انسان معمولی نیستید، شما در جایگاه یک نماینده قرار گرفتهاید که هر حرکت و گفتار شخصیتان زیر ذرهبین است، به نظرم میتوان بیشتر به پیامدهای ناخواسته چنین زیرذرهبین گذاشتنی فکر کرد. به اینکه چطور چنین مواجههای با وجوه شخصی و فردی یک نماینده، به تدریج او را از قالب یک انسانی شبیه ما، تبدیل به یک صورتک بیحالت با حرفهای کلیشهای میکند.
?پست اینستاگرامی من با سوءتفاهمهای عجیبی روبرو شده است، حمل بر این شده است که من از جایگاهم ناراضیام و دلم میخواهد به جایگاه قبل از نمایندگی برگردم و برداشتهایی از این قبیل که همهشان یکسر نادرست و ناروا هستند. مکررا در زندگی ما انسانها پیش میآید که برای بر عهده گرفتن مسئولیتی بزرگتر، از برخی خوشایندیهای کوچکتر صرفنظر کنیم. شما مادر یا پدر میشوید و ناگزیر باید تغییراتی در سبک زندگیتان دهید مثلا دیگر مثل قبل نمیتوانید بدون مقدمه مهمانی بگیرید یا در طول شب باید چندبار بیدار شوید، اگر شما گهگاه از این شببیداریها مکرر ابراز خستگی کنید یا دلتان برای آزادی و بیخیالی زمان بیفرزندی تنگ شود بدین معناست که از بچهدار شدن پشیمانید یا دارید بر سر او منتی میگذارید؟ به هیچوجه بدیهی است که پدر و مادر یک لحظه بودن با فرزندش را با تمام آن آزادی بیفرزندی عوض نمیکند، یا مثلا شما با علاقه رشتهتان را انتخاب کردهاید و درعینحال در موعد امتحانات ناگزیر از تعطیل کردن فراغتتان هستید، حالا اگر شما شب امتحان بیایید بنویسید که چقدر دلتان میخواهد رمان بخوانید یعنی از کل درس و تحصیل بیزارید و اجباری در کار بوده است؟ به هیچوجه. به قول علما اثبات شی نفی ماعدا نمیکند، اینکه شما یک ابراز دلتنگی یا حسرت کنید اصلا به این معنا نیست که از وضع موجودتان ناراضی هستید. شما صرفا دارید وجهی انسانی از واقعیت را نمودار میکنید که هر انسانی جای شما باشد احتمالا دچار آن میشود.
?به هرحال من وقتی ببینم نمودار کردن این وجوه شخصی در عرصه سیاست تاچه حد ممکن است با سوءتفاهم مواجه شود، از نمودار کردن این وجوه از واقعیت چشم میپوشم، اما به گمانم آنچه در نهایت باقی می ماند سیاستی است تهی از ویژگیهای گوشت و پوست و خوندار انسانی، آیا چنین سیاست و نمایندگانی بیشتر موردپسند ما هستند؟ فکر میکنم ارزشاش را دارد که بیشتر در این مورد فکر کنیم و گفتوگو کنیم.