به این دلیل اصلی که «عجالتاً» جنگ در خاورمیانه بهجز شخص نتانیاهو بهنفع هیچ کشوری حتی خود اسرائیل نیست، درواقع حمله به کنسولگری ایران آخرین تقلای نتانیاهو برای باقی ماندن در قدرت بوده است چراکه در وضعیت فعلی اسرائیل، او برای باقی ماندن در قدرت، به جنگ با ایران نیاز عاجل دارد. این در حالی است که جهان در مقطع کنونی، آمادهی یک جنگ فراگیر نیست و جنگ میان ایران و اسرائیل هم جنگی نیست که محدود به این دو کشور باقی بماند، بیشتر از سمت اسرائیل که جز با حمایت قاطع کشورهای بلوک غرب قادر به ادامه و پیروزی در جنگ با کشوری دیگر نیست. اما نکته این است که در شرایط کنونی، به راه افتادن یک جنگ فراگیر در خاورمیانه که تبعات آن میتواند بهسادگی به خارج از منطقه هم کشیده شود، هیچ منفعتی برای هیچ کشوری بهویژه ابرقدرتهای جهانی ندارد. برای اینکه ببینیم چرا و چطور جهان آمادگی ورود به جنگ فراگیر را دارد یا ندارد خوب است به دو واقعیت دقت کنیم:
جنگ اوکراین که بهعنوان یک تجاوز سرزمینی آشکار از سمت روسیه، در هر مقطع زمانی دیگری میتوانست به یک جنگ فراگیر تبدیل شود اما این اتفاق نیفتاد و کشورهای دیگر از ورود مستقیم به این منازعه پرهیز کردند. درمقابل خوب است دقت کنیم که وقتی جهان آمادگی ورود به جنگ را دارد چطور بهانهای مثل ترور ولیعهد امپراطوری اتریش ـ مجارستان در سارایوو در تابستان ۱۹۱۴ میلادی چون جرقهای به بشکهی باروت عمل میکند و ظرف چند روز و بدون هیچگونه برنامهریزی قبلی کل جهان به دو اردوگاه متخاصم تقسیم میشود.
در مقام مقایسه، حوزهی بالکان تا مدتها در عرصهی بینالملل منطقهای بود مشابه خاورمیانهی امروز، حوزهی پرتنشی با منازعات لاینحل که شعلهی هر جنگ فراگیری ابتدا در آنجا افروخته میشد. جای بالکان در عرصهی بینالملل را امروز خاورمیانه گرفته است اما به دلایلی که برای هر کشوری منحصربهفرد است، «عجالتاً» و در مقطع زمانی کنونی هیچ کشوری آمادگی و خواست و منفعتی برای ورود به جنگ ندارد و اگر این مقدمات تحلیلی درست باشد آنوقت بعید است نتانیاهو یکتنه قدرت آن را داشته باشد که نه فقط ایران بلکه جهان را وارد جنگ کند چراکه قاعدتاً دیگر مقامات و گروههای قدرتمند در اسرائیل وقتی پشتشان را بابت حمایت متحدین غربیشان در جنگ احتمالی با ایران خالی ببینند، بعید است همراه با نتانیاهو در چاهی که او بهعنوان آخرین راهحل برای نجات و باقی ماندن خودش در قدرت کنده است بیفتند.
حملات نمادین دیشب بهدرستی با هماهنگی قبلی و صرفاً برای به رخ کشیدن توان نظامی ایران و ایجاد بازدارندگی حداکثری برای پرهیز اسرائیل از به راه انداختن جنگ انجام شد. درواقع هدف این بود که صرفاً نشان داده شود که ایران توان هدف قرار دادن خاک اسرائیل را دارد و کافی است بخواهد و اراده کند، به همین دلیل است که مقامات مختلف سیاست خارجی در ایران حملات دیشب را بهنتیجهرسیده تلقی میکنند با اینکه ممکن است این حملات خسارات اندکی برجای گذاشته باشد اما هدف اصلی یعنی نشان دادن امکان هدف قرار دادن خاک اسرائیل مستقیماً از ایران حاصل شده است.
به نظر می رسد موافقت پشت پردهی آمریکا با انجام این حملات نیز با هدفی مشابه ایران انجام شده است یعنی کنترل نتانیاهو از به راه انداختن جنگ با ایران بهصورت درونی و توسط دیگر مقامات و گروههای قدرتمند در اسرائیل. اگر این عملیات نمادین (مشابه حمله به عینالاسد) در پاسخ به زیر پا گذاشتن یکی از اصول پذیرفتهشدهی بینالمللی انجام نمیشد، این خطر وجود داشت که نتانیاهو دچار خطر کم برآورد کردن قدرت ایران و بیشبرآوردی قدرت خودش در جنگ شود و بر مبنای این خطاهای برآوردی، حتی بدون حمایت مستقیم و همهجانبهی متحدین غربیاش، سرخود و علیرغم مخالفت آنها وارد جنگ با ایران شود. به همین دلیل است که به نظر میرسد حملات دیشب با هماهنگی و توافق تلویحی با بزرگترین متحد اسرائیل انجام شده است.
نیازی به گفتن نیست که آنچه گفته شد پیشبینی بر مبنای برخی فرضها و واقعیات بینالملل در مقطع زمانی کنونی است که بهعنوان یک پیشبینی منطقاً ابطالپذیر میتواند با وقایع روزهای آتی مورد تأیید قرار گیرد یا ابطال شود. در روزهای اخیر دوستانی از احتمال وقوع جنگ پرسیده بودند، فکر کردم شاید بد نباشد پاسخم به این دوستان را با شرح مقدمات و استدلالهای همراهش با عموم مخاطبان به اشتراک بگذارم.
دیدگاهتان را بنویسید