ظاهرا یک تناقضی وجود دارد، از طرفی در و دیوار این شهر پر است از انواع جملات و بنرها و پوسترهایی که زنان جامعه را به استفاده از چادر به عنوان حجاب برتر فرا میخوانند و از طرفی در تولیدات یکی از اصلیترین نهادهای موثر بر فرهنگ یعنی صدا و سیما اغلب زنانی که در فیلمها و سریالهای تلویزیونی به تصویر کشیده میشوند، حجابشان غیر از چادر است. امتحانش ضرری ندارد، همین حالا چندتا از سریالهای تلویزیونی این روزها را مرور کنید و ببینید چندتا از شخصیتهای زن سریال در بیرون از خانه چادر سر میکنند. برای نمونه میتوانید همین سریال اخیر «خداحافظ بچه» را درنظر آورید و لابد تعجب کنید از اینکه تقریبا (دقیقا؟) هیچ زن چادریای در سریال حضور ندارد، من هم البته در نظر اول یکه خوردم بعد که دقت کردم دیدم نه واقعا همینطور است، آش بعضی وقتها آنقدر شور است که آدم حس میکند حضور چادر به عنوان نوعی از پوشش در فیلمفارسیهای پیش از انقلاب بیش از سریالهای عامهپسند تلویزیونی این روزهاست (دقت کنید که در باب میزان پوشیدگی حرف نزدم بلکه نفس حضور چادر به عنوان یک پوشش، فارغ از کمیت و کیفیت پوشیدگی را مقایسه کردم) به نظرم حرف بیربطی نیست اگر کسی ادعا کند پوشش مسلط دختران و زنان ایرانی مانتو است و در تایید این ادعایش به سریالهای پرمخاطب تلویزیونی استناد کند.
سوال اینجاست که چرا اینگونه است؟ آیا صدا و سیمای ایران ادعای بیطرفی دارد و معتقد است وظیفهاش فقط بازنمایی آن چیزی است که در جامعه اتفاق میافتد؟ ظاهرا اینطور نیست، صدا و سیمای ایران مثل بسیاری دیگر از سازمانهای مرتبط با فرهنگ در این مملکت برای خودش وظیفهی راهبری و هدایت جامعه را هم قائل است، یعنی معتقد است فارغ از اینکه در جامعه به طور واقعی مانتو مسلط است یا چادر، دستگاههای مرتبط با امور فرهنگی باید سعی در جاانداختن نوع برتر پوشش یعنی همان چادر داشته باشند. پس چرا علیرغم این باور و اعتقادی که کم هم در بوق و کرنا نمیشود، حضور زنان چادری در تولیدات صدا و سیما کمرنگ است. به نظرم در پاسخ به چنین پرسشهای انتتقادآمیزی بود که صدا و سیما از زمانی به بعد به شکلی کموبیش افراطگرایانه چادر بر سر اغلب مجریان زن تلویزیون گذاشت، از مجریان اخبار و برنامهها و میزگردهای خانوادگی بگیر تا گزارشگران سطح شهر و گزارش آب و هوا و حتی مجریان برنامههای کودک؛ چرا علیرغم این تلاش پررنگ برای افزایش (ظاهری؟) حضور چادر در برنامههای صدا و سیما، هنوز در بخش عمدهی سریالهای تلویزیونی، تعداد زنان چادری سریال به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد؟
پاسخ رایج به این مساله که عمدتا هم از سوی حامیان مذهبی حکومت ارائه میشود پاسخی عاملیتمحور است مبنی بر اینکه آدمهای مسئول کار در این مهمترین نهاد فرهنگی مملکت آدمهای معتقد و کاربلدی نیستند به این معناکه یا آن مدیر شبکه، مدیر تولید، فیلمنامهنویس و کارگردان و خلاصه دستاندرکاران تولید این فیلمها و سریالها، پایبندی واقعی به اعتقادات و باورهای مذهبی از جمله همین برتر بودن چادر ندارند، یا اگر بر فرض مشکلی در باورها و اعتقادات و میزان پایبندیشان نباشد، مهارتشان در کار رسانهای است که لنگ میزند از این جهت که بلد نیستند چطور آن باورها و اعتقادات را در تولیدات رسانهایشان به شیوهای موثر و ماهرانه بگنجانند و از این طریق به اشاعهشان در جامعه کمک کنند. این درحالی است که به نظرم پاسخ این مساله پاسخی اصالتا جامعهشناختی است از این جهت که واقعیت بیش از هر چیز دیگری پیامد ناخواستهی برخی از مهمترین خواستههاست. کدام خواسته؟ کدام پیامد ناخواسته؟ به نظرم حضور کمرنگ چادر در سریالهای پرمخاطب تلویزیونی اتفاقا پیامد ناخواستهی پایبندی تمام و کمال به باور چادر به عنوان حجاب برتر است، چطور؟ عرض میکنم.
بیایید فرض کنیم صدا و سیما قصد کند در پاسخ به انتقادات حامیان مذهبی حکومت، پوشش زنان شخصیت اول سریالهایش را چادر انتخاب کند، مثلا قصد کند پوشش همین سرکار خانم شریفینیا در سریال خداحافظ بچه را که اتفاقا نوع پوشش فعلیاش با آن مانتوهای بدون دکمهی جلوباز و رنگهای قرمز و نارنجی و چکمههای ساقبلند تا زیر زانو، به گونهای است که شانس آورده در این تعقیب و گریزهایش برای بچهدزدی به تور گشت ارشاد نخورده که کارش زارتر از اینها بود احتمالا، به هرحال بیایید فرض کنیم ایشان به عنوان شخصیت محوری سریالی که بهترین زمان پخش در رمضان را از آن خود کرده است، چادر به سر میکرد، مشکل چه بود؟ مشکل خیلی آشکار است، قاعدتا حجاب برتر انتخاب یک آدم غیربرتر که انواع و اقسام خطاها را مرتکب میشود، نیست یعنی اگر باشد ایدئولوژی پشتوانهی باور به چادر به عنوان حجاب برتر دچار ناسازه میشود، آیا حجاب برتر میتواند انتخاب یک آدم غیربرتر باشد؟ برای اینکه ببینید چنین انتخابی تا چه حد میتواند در یک ایدئولوژی یکدست ناسازگاری ایجاد کند و سروصدای حامیان همان ایدئولوژی را درآورد، کافی است به یکی از اخیرترین این انتخاب حجاب برتر توسط یک ادم غیربرتر خطاکار نگاه کنید، به سریال «تا ثریا» که واکنشهای عجیب و غریب منتقدان به یکی از اقدامات کمسابقهی صداوسیما در حذف بیش از 500 دقیقه از یک سریال و پایانبندی هول هولکی و سرهمبندی شدهاش منجر شد. گذشته از انتقادها به میزان تلخی سریال، یکی از انتقادهای طرح شده بازنمایی یک زن چادری به عنوان یک انسانِ معمولی دارای اشتباهات ریز و درشت بود، منتقدان احتمالا متوجه نبودند که این یکی از معدود بازنماییهای صدا و سیما از یک زن چادری است، در اغلب سریالهای تلویزیونی، زنان چادری، زنان فرشتهسانی هستند که معمولا هدف ظلم آدمهای شیطانصفت قرار میگیرند و قربانی اشتباهات آدمهای معمولیِ خطاکار میشوند (مثلا نگاه کنید به زنان چادری سریالهای رمضان پارسال اعم از آن دختری که روح آن پسر نیمهجان را به خواب میدید یا آن سریال عجیب «سقوط یک فرشته» که شیطان حاکم بلامنازعاش بود یا سریال «نرگس» و «ستایش» و امثالهم) بنابراین صدا و سیما نه اینکه نخواهد، “نمیتواند” که حجاب اغلب شخصیتهای زن سریالهایش را چادر انتخاب کند چون بهشت برین را که به تصویر نمیکشد، شخصیتهای این سریالها انساناند با همهی اشتباهات و خطاهای ریز و درشت یک انسان، یعنی در یک سریال پُرِ پُرش مگر میشود چند شخصیت فرشتهسانِ بری از خطاهای انسانی داشت که حالا چندتایش زن باشد که انتخاب پوشش برتر چادر برایشان ناسازهای در ایدئولوژی مذکور ایجاد نکند.
درواقع کسی که از نزدیک دستی در آتش ساخت سریالها دارد، حتی اگر جدیترین پایبندی را به باورهای مذهبی داشته باشد و به لحاظ رسانهای هم کاربلد باشد، نمیتواند پوشش بیش از یک یا دو شخصیت از شخصیتهای زن سریال را چادر انتخاب کند (در بسیاری از سریالها (مثل سریالهای طنز) همان یکی دوتا هم وجود ندارد چون اصلا فضای سریال نیازی به چنین شخصیتهای هدایتکنندهای ندارد) یا اگر بخواهد انتخاب کند باید آن هالهی تقدسی را که ایدئولوژی پیرامون چادر به عنوان برترین نوع پوشش تنیده است، کمرنگ کند و چادر را به عنوان حجاب عرفیای که هرکسی، فارغ از چند و چونِ اعتقادات مذهبیاش، میتواند انتخابش کند، تصویر کند. این است که آن متولی کار فرهنگی، آن مدیر تولید، آن فیلمنامهنویس و کارگردان مجبور است یکی از این وجوه را قربانی دیگری کند، یا بپذیرد که چون چادر حجاب برتر است، به تبع حجاب آدمهای برتر هم هست و آن وقت وضعیت میشود همینی که میبینیم، یعنی همان معدود زنانِ فرشتهسانِ چادری در فیلمها و سریالهای تلویزیونی؛ یا آن دستاندر کار امور مربوطه انتخاب دیگری کند و بازنمایی چادر به عنوان عرف جامعه را بر آن بازنمایی به عنوان حجاب برتر ترجیح دهد، آنوقت قاعدتا تعداد زنانِ چادری فیلمها و سریالها میتواند چند برابر شود (چنانکه مثلا در فیلمفارسیهای قبل از انقلاب میبینیم و چادر به عنوان عرف پوشش میان اقشاری از جامعه بازنمایی میشود) اما دیگر انتخابش از سوی یک فرد مزیت و برتریای برای او محسوب نمیشود که اینبار این نوع تصویرسازی با آن باور به چادر به عنوان حجاب برتر سازگار نیست. قاعدتا باید میان این دو وجه یکی را انتخاب کرد و صدا و سیما هم البته انتخابش را کرده است و بازنمایی چادر به عنوان حجاب برتر را بر بازنماییاش به عنوان عرف مسلط جامعه ترجیح داده است و پیامد ناخواستهی این ترجیح شده است همین حضور انگشتشمار چادریها در فیلمها و سریالهای تلویزیونی.
پینوشت: لازم به تذکر نیست که من در اینجا در باب درستی یا نادرستی، مطلوبیت یا عدممطلوبیت باور به برتر بودن چادر اظهارنظری نکردهام، ایضا در این مورد که صدا و سیما حق دارد یا ندارد یا مطلوب است یا مطلوب نیست که برای جاانداختن این باور مذهبی یا هر باور دیگری وارد عمل بشود یا نشود، اظهارنظرهایی که به نظرم به کل خارج از یک ارزیابی و اظهارنظر جامعهشناسانه است، جامعهشناسی دستکم در آن شکلی که من جامعهشناسی میدانماش، بر این نکته متمرکز میشود که بر فرض که یک عدهای یک باوری دارند، خواستهای دارند و برای تحقق آن باور و خواستهشان دست به کنشی میزنند، پیامد “ناخواسته”ی این باور و خواسته و کنششان چیست فارغ از اینکه آن خواسته و باور و کنش فینفسه خوب است یا بد، درست است یا نادرست، مطلوب است یا نامطلوب؛ نه اینکه به کل نشود در باب این امور اخیر اظهارنظر کرد، البته که میشود از دیدگاه اخلاق یا مذهب یا سیاست چنین ارزیابیهایی از یک باور یا خواسته یا کنش صورت داد، حرفم این است که این قبیل اظهارنظرها در حیطهی ارزیابی و اظهارنظر جامعهشناسانه نمیگنجد.
دیدگاهتان را بنویسید