چرا سفر؟

حسی مقاومت‌ناپذیر برای نوشتن، تایید دیگری بر قانون من‌درآوردی خودم: آدم فقط وقتی حس نوشتن پیدا می‌کند که نوشته‌ای خوب بخواند؛ حالا دارم «هنر سیر و سفر» دوباتن را می‌خوانم و این کشش مقاومت‌ناپذیر از سر خواندن همین کتاب است. در یکی از کتابخانه‌های کوچک

بیشتر بخوانید
جدی نگیر

برای دکتر صدیق سروستانی که یکی از جدی‌ترین استادانم بود، هست.
کاش می‌شد، کاش می‌شد مرگ را هم جدی نگیرم، کاش می‌شد فکر کنم، مطمئن باشم که باز هم وقتی گذرم به طبقه‌ی چهارم دانشکده بیفتد، به میانه‌ی راهرو که می‌رسم با در چهارتاق باز

بیشتر بخوانید
بهار ۹۲

شما بگیر کمثل سمند ۹۲، خنده هم ندارد:) یعنی به نظر من که این‌طوری است، به نظرم آدمیزاد هر سال یک ورژن از خودش را برای خودش و دیگران رو می‌کند، ورژنی با توانایی‌ها و امکانات متفاوت، با رفع برخی نقص‌ها، برخی افزودنی‌ها، کمرنگ شدن

بیشتر بخوانید
حال

رفتم تره‌بار خیار و گوجه و فلفل سبز خریدم به علاوه‌ی ماکارونی و قارچ و دلچسب‌تر از همه شکلات و خرما. تازگی‌ها این‌طور شده‌ام، چایی خوردنِ شیره‌ای‌وارم سر جای‌اش است اما تازگی‌ها زده‌ام توی خط خرما، نمی‌دانم چه‌ام شد یک‌هو، از یک وقتی دیگر کاکائو

بیشتر بخوانید
:(

غمگینم، زنگ زدم پس از کلی سر دوانده شدن، بالاخره نتیجه‌ی ارزیابی پروپوزالی را گرفتم که چهار پنج ماه پیش به جایی ارائه کرده بودم: رد شده. دلیل هم نمی‌گویند طبعا، همین فقط می‌گویند رد شده. برای این پروپوزال زحمت زیاد کشیدم، یعنی بعد از

بیشتر بخوانید