۳ در برابر ۳: نزاعی برابر میان میانه‌روی و رادیکالیسم

عجیب است که جناح‌بندی‌های سیاسی تا این حد در برابر تغییر مقاوم است. شهود خود کاندیداها و هواداران‌شان هم این است که سبد رأی پزشکیان و پورمحمدی و قالیباف اشتراک زیادی دارد و از آن‌طرف جلیلی و قاضی‌زاده هاشمی و زاکانی هم پاسخ‌گوی مجموعه‌ای از رأی‌دهندگان مشخص هستند که تمایزات روشن و ملموسی با رأی‌دهندگان به سه کاندیدای دیگر دارند. علی‌رغم چنین روشنی‌ای در تمایزات و مرزبندی‌ها، عجیب است که صحنه‌ی سیاسی همچنان در قالب نزاع میان اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی (یا به‌تعبیر رایج‌تر این روزها جبهه‌ی انقلاب) صورت‌بندی می‌شود و گمانه‌زنی و تلاش‌ برای ائتلاف‌ها و کناره‌گیری‌ها به‌نفع یکدیگر نیز همچنان در همین چارچوب صورت‌بندی و انجام می‌شود.

البته امیدوارم در نهایت کناره‌گیری‌ها و ائتلاف‌ها بر مبنای واقعیت تمایزات موجود انجام شود نه بر مبنای شبکه‌‌ای از روابط سیاسی قبلی و تاریخ‌گذشته؛ چنانکه در مناظره‌ها، فارغ از برچسب‌های سیاسی، در واقعیت‌گویی، پورمحمدی و پزشکیان و قالیباف ناگفته و احتمالاً بدون هماهنگی، تا حدی هوای همدیگر را داشتند و آن سه نفر دیگر هم بنا به مورد به پزشکیان و پورمحمدی حمله می‌کردند، قالیباف هم تا حدی مصون از حمله‌ها، سعی می‌کرد تا حد امکان از گوشه‌ی امن‌اش خارج نشود.

بیشتر بخوانید
درباره‌ی برگزاری انتخاباتی با ۸۰ کاندیدا

در این متن گفته‌ام برخلاف سکه‌ی رایج خودسرزنشی این روزها که جامعه‌ی سیاسی و حکومت را بابت ثبت‌نام پرشمار ۸۰ کاندیدا مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌دهد، تعداد اولیه‌ی ۸۰ کاندیدا برای انتخابات ریاست‌جمهوری چندان غیرمنطقی و بی‌ربط نیست. مسأله نه تعداد پرشمار کاندیداها بلکه فرایند و چگونگی کاهش این تعداد به تعدادی محدود و قابل قبول برای انتخاب است. در اغلب کشورها تشکل‌یافتگی جامعه در قالب ساختار حزبی است که این غربالگری و کاهش تعداد را امکان‌پذیر می‌کند اما در نبود چنین ساختاری در جامعه‌ی ایران، مکانیزم شورای نگهبان در قالب رد و تأیید صلاحیت کاندیداها ایفای نقش می‌کند.

بیشتر بخوانید
یک گام به پیش: در نقد یک نقد

به نظرم این نقد جناب آقای عبدی به نحوه‌ی تصمیم‌گیری و عملکرد جبهه‌ی اصلاحات در انتخابات پیش‌رو وارد نیست. من با تصمیمات جبهه‌ی اصلاحات به دلایلی همدل نیستم* اما منطق تصمیم‌گیری‌شان را درک می‌کنم و به نظرم به‌لحاظ سیاسی هم منطق بی‌ربط و نادرستی نیست. آقای عبدی تصمیم جبهه‌ی اصلاحات مبنی بر منوط کردن مشارکت به تأیید صلاحیت حداقل یکی از نامزدهای اختصاصی این جبهه‌ را «تقابل» تلقی کرده‌اند چراکه معتقدند «شرط گذاشتن به‌تنهایی به‌معنای تهدید و تقابل است» درحالی‌که از نظر ایشان «باید حضور انتخاباتی را از طریق گفت‌وگو و تفاهم حل کرد و نه شرط و شروط گذاشتن!»

گفت‌وگو و تفاهم؟ در عرصه‌ی سیاست؟ آن هم در شرایط فعلی ایران؟ به شوخی بیشتر شبیه نیست؟ واقعیت آن است که عرصه‌ی سیاست ماهیتاً عرصه‌ی منازعه بر سر سهم بیشتری از قدرت است، آنچه در قالب توافق در عرصه‌ی سیاست محقق می‌شود بیش از آن‌که از طریق گفت‌وگو و تفاهم میسر شود، از طریق ائتلاف‌های مقطعی و ناپایدار در جهت بیشینه کردن منافع و سهم از قدرت امکان‌پذیر است، اما زیاده‌روی در ایده‌آلیسم رمانتیک تنها مشکل گزاره‌های بیان شده نیست. به نظر می‌رسد طرفی که جبهه‌ی اصلاحات با اعلام تصمیمش برای مشارکت مشروط با او اعلام تقابل کرده است به قرینه‌ی معنوی از نوشتار آقای عبدی حذف شده است و ایشان دقیقاً نمی‌گوید این تقابل ادعایی با چه کسی یا کسانی رخ داده است اما می‌توان حدس زد طرف تقابل جبهه‌ی اصلاحات، موجودیتی است که در افواه تحلیل‌گران با نام «حاکمیت» شناخته می‌شود.

بیشتر بخوانید
جنگ نخواهد شد

به این دلیل اصلی که «عجالتاً» جنگ در خاورمیانه به‌جز شخص نتانیاهو به‌نفع هیچ کشوری حتی خود اسرائیل نیست، درواقع حمله به کنسولگری ایران آخرین تقلای نتانیاهو برای باقی ماندن در قدرت بوده است چراکه در وضعیت فعلی اسرائیل، او برای باقی ماندن در قدرت، به جنگ با ایران نیاز عاجل دارد. این در حالی‌ است که جهان در مقطع کنونی، آماده‌ی یک جنگ فراگیر نیست و جنگ میان ایران و اسرائیل هم  جنگی نیست که محدود به این دو کشور باقی بماند، بیشتر از سمت اسرائیل که جز با حمایت قاطع کشورهای بلوک غرب قادر به ادامه‌ و پیروزی در جنگ با کشوری دیگر نیست. اما نکته این است که در شرایط کنونی، به راه افتادن یک جنگ فراگیر در خاورمیانه که تبعات آن می‌تواند به‌سادگی به خارج از منطقه هم کشیده شود، هیچ منفعتی برای هیچ کشوری به‌ویژه ابرقدرت‌های جهانی ندارد. برای اینکه ببینیم چرا و چطور جهان آمادگی ورود به جنگ فراگیر را دارد یا ندارد خوب است به دو واقعیت دقت کنیم:

جنگ اوکراین که به‌عنوان یک تجاوز سرزمینی آشکار از سمت روسیه، در هر مقطع زمانی دیگری می‌توانست به یک جنگ فراگیر تبدیل شود اما این اتفاق نیفتاد و کشورهای دیگر از ورود مستقیم به این منازعه پرهیز کردند. درمقابل خوب است دقت کنیم که وقتی جهان آمادگی ورود به جنگ را دارد چطور بهانه‌ای مثل ترور ولیعهد امپراطوری اتریش ـ مجارستان در سارایوو در تابستان ۱۹۱۴ میلادی چون جرقه‌ای به بشکه‌ی باروت عمل می‌کند و ظرف چند روز و بدون هیچ‌گونه برنامه‌ریزی قبلی کل جهان به دو اردوگاه متخاصم تقسیم می‌شود.

بیشتر بخوانید
خیزش رادیکالیسم یا بازگشت به آرمان‌های انقلاب؟

نتایج انتخابات اخیر مجلس از چند جهت برای من غیرقابل پیش‌بینی و شوکه‌کننده بود، مدتی زمان دادم مبادا که در حیرت و سرگشتگی اولیه، تحلیل و ارزیابی‌ام شتابزده از آب دربیاید اما حالا در این متن می‌خواهم مسأله‌مندی و برخی استنتاج‌های تحلیلی حاصل از نتایج انتخابات ۱۱ اسفند را با دیگران به اشتراک بگذارم بلکه از رهگذر تامل و گفت‌وگو بتوانیم در مسیر فعالیت‌های اجتماعی ـ سیاسی پیش‌رو در جهت بهبود کیفیت حکمرانی و بالطبع بهبود کیفیت زندگی روزمره‌ی شهروندان ایرانی روشنی‌بخشی بیشتری داشته باشیم.

۱. اهمیت انتخابات مجلس در شهر تهران

به نظرم تحلیل نتایج انتخابات مجلس با تمرکز بر تحلیل نتایج در شهر تهران راهگشاتر از تحلیل نتایج در کل کشور است چراکه انتخابات مجلس در بسیاری از حوزه‌های انتخابیه، اعم از میزان مشارکت کلی و پیروزی و شکست کاندیداها از مسائل محلی تأثیر می‌پذیرد، این درحالی است که در تهران تأثیرگذاری مسائل محلی و ویژه‌ی شهر تهران ناچیز است و انتخابات در تهران مستقیماً از فضای سیاسی در سطح کلان و ملی متأثر می‌شود. به همین دلیل اگر بخواهیم در مورد وزن‌کشی نیروهای سیاسی، میزان مشارکت یا بی‌تفاوتی سیاسی مردم و به طور کلی آینده‌‌‌ی سیاسی کشور تحلیل و پیش‌بینی انجام دهیم، تمرکز بر نتایج انتخابات در تهران راهگشاتر خواهد بود.

بیشتر بخوانید