پیامدها و آینده اعتراضات

به دنبال اعتراضاتی که در مهرماه ۱۴۰۰ در ایران شکل گرفت، انجمن جامعه‌شناسی ایران بر آن شد تا به‌منظور کندوکاو پیرامون علل و نتایج این اعتراضات، نشست‌هایی را با حضور اساتید دانشگاه و صاحبنظران برگزار کند. این سلسله نشست‌ها که تحت عنوان «اعتراضات ۱۴۰۱؛ ماهیت، چیستی و کارکردها» برگزار می‌شد، در سومین جلسه با عنوان «پیامدها و آینده اعتراضات» در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱ میزبان مقصود فراستخواه، نعمت‌الله فاضلی، بهاره آروین و فهیمه بهرامی بود. متن زیر خلاصه سخنرانی بهاره آروین در این نشست می‌باشد. فایل صوتی کامل را می‌توانید در آپارات بشنوید.

حرکت اعتراضی اخیر که شعار محوری آن «زن، زندگی، آزادی» بود، به نظر من جنبش خلق‌الساعه‌ای نبود. من این حرکت را حرکتی می‌دانم که برآمده از یک تحولات پایدار و تدریجی اجتماعی است و تغییرات اجتماعی را تسریع می‌کند. بدین‌معناکه محوریت مطالباتش و آنچه برایش تلاش می‌کند تا اندازه‌ای هم محقق شده بود. آن چیزی که امروز این حرکت مطالبه می‌کند، در حال محقق شدن بود، کما اینکه تعدادی از افراد در ماشین حجاب نداشتند و این به اندازه‌ای گسترده بود که بخش‌هایی که به اجرای قانون اصرار داشتند، مکانیزم جریمه و توقیف ماشین را تهیه کرده بودند که از گسترش آن جلوگیری کنند که نشان می‌دهد این بی‌حجاب بودن در ماشین گسترده بود و به‌صورت موردی و معدود نبوده است. بر این مبنا به نظرم مهم است که این حرکت را پایه‌گذار تغییرات بدانیم یا تسریع‌کننده، که به نظر من تسریع‌کننده تغییرات اجتماعی است.

دومین نکته این است که مطالبات دیگری از جمله مطالبه تغییر بنیادین نظم سیاسی موجود به حرکت «زن، زندگی، آزادی» وصل شدند، اما به نظر من محوریت این حرکت، اجتماعی و فرهنگی و مبتنی بر رفع محدودیت‌های سبک زندگی است. می‌توان در باب محوریت حرکت «زن، زندگی، آزادی» بحث کرد که اگر این جریان بر محوریت رفع محدودیت سبک زندگی بنا شده است، این سه‌گانه زن، زندگی، آزادی در آن به چه معناست. به خصوص مسئله زن بودن که اولین تکیه‌گاه این شعار است، بیراه و تصادفی نیست. به نظر می‌رسد که زنان در این بازپس‌گیری حوزه فرهنگ و رسانه، نقش اصلی را خواهند داشت و این نقش اصلی، به‌شکل متناقض‌نمایی پیامد ناخواسته خود انقلاب اسلامی و نظام سیاسی است. ما با انقلاب اسلامی، تحول فرهنگی در حوزه زنان داریم که وجوه آن فقط به حجاب اجباری و قوانینی که مبتنی بر مدیریت‌های حضور زنان در عرصه عمومی است، منحصر نمی‌شود. وقتی ما بازنمایی تصویر زن در رسانه‌ و فیلم‌ها و سریال‌های پیش از انقلاب را می‌بینیم، زن به‌شکل خاصی در حوزه عمومی وجود دارد؛ من فکر می‌کنم تمام زنان مبارز در انقلاب ۵۷ اعم از زنان مبارز در گروه‌های چپ و غیره، کم‌وبیش از حوزه محذوفان حوزه رسانه و فرهنگ در زمان پهلوی بودند. انقلاب اسلامی این امکان را برای حضور متفاوت زن در عرصه عمومی فراهم کرد و البته این عرصه چون به‌لحاظ فرهنگی عرصه خطرناکی محسوب می‌شد، این شعار که می‌گفتند حجاب مصونیت است نه محدودیت، برای این بود که این عرصه عمومی که قرار بود زنان وارد آن شوند، برای بسیاری از خانواده‌ها عرصه‌ای بود که به آن اعتماد نداشتند، بنابراین به‌شکل متناقض‌نمایی هم زنان وارد عرصه عمومی شدند که در نتیجه آن ورود دختران به دانشگاه‌ها و تحول فرهنگی منتج از آن را می‌بینید و هم محدودیت‌های متعددی بر این حضور در عرصه عمومی بار شد. یک انقلاب اجتماعی است که باعث می‌شود این تحول فرهنگی در کمتر از دو دهه رخ دهد وگرنه برای چنین تغییراتی نیم قرن و چه‌بسا بیشتر زمان لازم است و یک انقلاب اجتماعی مثل انقلاب ۵۷ است که آن را تسریع می‌بخشد.

به‌هر حال، حضور زنان در عرصه عمومی اتفاق افتاد و محدودیت‌ها بر آن بار شد، این محوریت در حرکت اخیر در واقع تبعات همین حضور زنان و نقش‌آفرینی مهم زنان است که از انقلاب اسلامی شروع شده و الان دارد به نهایت منطقی خودش می‌رسد. این یک تحول است و از قضا به‌رغم ناهمسویی این تحول با ایدئولوژی مسلط، دولت در برابر تغییرات تدریجی ناگزیر منتج از آن کوتاه آمد و می‌توان مثال‌هایی زد که دولت به‌تدریج عقب‌نشینی کرده است. من چهار مثال در این زمینه می‌زنم که به آن بی‌توجهی شده؛ ‌مواردی که تغییرات اجتماعی رخ داده و نظام سیاسی از استانداردهای اولیه، عقب‌نشینی کرده است. یکی از اینها، روابط دختر و پسر است. یک زمانی در دهه شصت، ماشین مردم را نگه می‌داشتند و می‌گفتند نسبت آقا و خانمی که در ماشین حضور دارند، چیست. الان در عرصه‌های مختلف در حوزه عمومی، دختران و پسران نشسته‌اند و گفت‌وگو می‌کنند و دیگر کسی نمی‌پرسد چه نسبتی با هم دارند، مگر اینکه در موقعیت‌های خاصی باشد که آنجا هم شکل دیگری پیدا کرده است و مثلاً می‌گویند نامزد هستیم و خانواده‌ها در جریان هستند و به نظر می‌رسد واگذاری مدیریت این حوزه به خانواده‌ها از سوی مسئولان پذیرفته شده است. دومین عرصه، به‌نظرم عرصه پرچالش زنان در خانواده در قالب قانون مدنی است. اما از یک جایی، یک رویه قانونی در قالب وکالت حق طلاق نهادینه شده است که مثلاً در کمتر از یک ماه زن بتواند طلاق بگیرد. سومین موضوع هم امکان به فرزندخواندگی گرفتن کودکان برای دختران مجرد بالای ۳۰ سال است؛ شما وقتی مشروح مذاکرات را نگاه می‌کنید می‌بینید که مخالفان حیرت‌زده هستند که این متزلزل کردن نهاد خانواده است. جالب است که به این تحول تن داده شده است. چهارمین مورد هم پذیرش سبک زندگی مبتنی بر تجرد زنانه در شهرها است که تحول قدرتمندی است و تا دو دهه پیش به‌هیچ‌وجه پذیرفته‌شده نبود. ملاحظه می‌کنید که تغییر اجتماعی جای خودش را باز کرده و به‌رغم ناهمخوانی با ایدئولوژی، در مقابل آن مقاومتی نشده است.

حرکت «زن، زندگی، آزادی» تسریع‌کننده این تغییرات تدریجی است. این منازعه در حوزه نمادین شکل مسلط خودش را دارد اما این حرکت چه بخواهیم و چه نخواهیم نوعی رادیکالیسم دارد. اما من اینطور فکر نمی‌کنم، شاید اگر پس‌زمینه‌های سیاست خارجی وجود نداشت، این جریان شکل سیاسی به‌شکل فعلی‌‌اش نمی‌گرفت ولی به‌هرحال و به دلایلی این حرکت اجتماعی جهت‌گیری سیاسی پررنگی پیدا کرده است.

درباره آینده این حرکت، ما سناریو می‌دهیم و پتانسیل‌ها را نگاه می‌کنیم. من فکر می‌کنم این حرکت، این پتانسیل را دارد که نقطه‌عطفی باشد در تاریخ تحولات ایران؛ بدین‌شکل که یک حرکت اجتماعی عقب‌نشینی دولت نسبت به تغییرات اجتماعی را بسیار تسریع کند. در عرصه تحولات تاریخی که تغییرات تسریع‌شده در پاسخ به حرکت اجتماعی باشد، کمتر شاهد بوده‌‌ایم. اصل اتفاق هم در عرصه‌ای می‌افتد که عرصه نمادین است، به‌نظرم هنر و ورزش عرصه‌هایی هستند که این حرکت در آن ادامه حیات خواهد داد، این حوزه‌ها در تمام سال‌های بعد از انقلاب بیشتر از هر حوزه‌ای از محدودیت‌های نمادین تأثیر گرفته‌اند. علت این مسأله آن است که هنر و ورزش جلودار هستند.

این جریان پتانسیل این را دارد که محدودیت‌های نمادین در عرصه فرهنگ و رسانه را بردارد. درواقع، این حرکت پتانسیل این را دارد که در ۵ الی ۱۰ سال آینده محدودیت‌ها در عرصه فرهنگ و رسانه را کنار بزند و به‌سمت حداقلی کردن ببرد. البته این جریان پتانسیل این را هم دارد که در قالب یک حرکت سیاسی رادیکال مصادره شود، اما در مجموع من فکر می‌کنم پتانسیل‌ها برای توفیق این حرکت در رفع محدودیت‌های سبک زندگی به‌تدریج در ۵ تا ۱۰ سال آینده محقق شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *