یک گروه جمعو جور تلگرامی هست از چندتا همدورهایهای کارشناسی؛ امروز یکیشان عکس میز یلدا گذاشته بود و نوشته بود «هندونه و پشمکش رو من درست کردم چطوره؟» فکر کردم من چرا از این کارها نمیکنم؟ ذوق و سلیقه ندارم؟ بعد نگاه کردم دیدم آنقدرها
بیشتر بخوانیدیزد
آمدهایم یزد برای دیدار رها با پدربزرگ و مادربزرگ پدری و عموی کوچک؛ من هم دلم را خوش کردهام به اینکه رها سرگرم خانواده پدریاش میشود و من میتوانم دو سه روزی روی کارهای عقبافتاده، مشخصا نوشتن مقالههای نیمه تمام تمرکز کنم. روزها اینجا هوا
بیشتر بخوانیدوقتی معتاد زن است
حدس میزنم همهی آنهایی که جمعه شب برای دیدن فیلم مستند «زنانگی» در جشنواره سینما حقیقت سرودست میشکستند و سوار بر سر و کلهی همدیگر فیلم را تماشا میکردند، مثل من تجربهی قبلی از دیدن فیلمهای محسن استادعلی کارگردان فیلم داشتند، فیلمی مثل «جایی برای
بیشتر بخوانیداز این روزها که میگذرد
ح پیام داده که چرا وبلاگ نمینویسی؟ اولین جوابی که به ذهنم رسید این بود: نمیدانم، بعد گفتم که بهش فکر میکنم؛ پیامش خیلی انگیزهبخش بود، به خودش هم گفتم که اگر رها همان موقع بیدار نشده بود، پیامش آنقدر انگیزهبخش بود که ارزیابی آن
بیشتر بخوانید